شرح
خلاصه اين گفتار اين است كه امام ( ع ) با نرمى از عثمان مىخواهد كه خشنودى مردم را فراهم كند ، از اين رو او را در علم داراى مقام و منزلت مىخواند ،
و او را به احكام شرع دانا و به سنّتهاى جارى در زمان پيامبر اكرم ( ص ) آگاه
[ 553 ]
مىشمارد ، و آنچه از ديدنيها و شنيدنيها براى او آشكار گشته براى عثمان نيز آشكار قلمداد مىكند ، و مانند خود او را از مصاحبت رسول اكرم ( ص ) بهرهمند مىشمارد ، و سپس تذكّر مىدهد كه ابو بكر و عمر در عمل و اجراى حقّ از او سزاوارتر نبودند ، و او را بر آن دو رجحان مىنهد كه با پيامبر خدا ( ص ) پيوند خويشى و افتخار دامادى او را داشته و آن دو از اين امتياز محروم بودهاند ، واژه وشيجة براى پيوند خويشاوندى استعاره شده است ، امّا اين كه عثمان به پيامبر خدا از آن دو نفر نزديكتر بوده براى اين است كه عثمان بر خلاف آن دو از تيره عبد مناف بوده است ، سپس امام ( ع ) عثمان را از مخالفت با اوامر خداوند بيم ، و پس از آن پرهيز و هشدار مىدهد كه با روشن بودن طريق شرع و برپا بودن نشانههاى دين ، نيازى به تعليم آنچه از او مىخواهند ندارد ، و در ادامه سخن به برترى پيشواى عادل و دادگر اشاره مىكند و صفات او را مىشمارد ، و بيان مىكند كه سنّتها و بدعتها نشانهها و علامتهايى دارد تا به سنّتها اقتدا و از بدعتها دورى شود ، سپس بنا به آنچه از پيامبر اكرم ( ص ) روايت شده است چگونگى احوال پيشواى ستمكار را در روز رستاخيز بيان مىكند . پس از آن عثمان را به خداوند سوگند مىدهد كه مبادا او آن پيشوايى باشد كه در اين امّت كشته مىشود ، و پيامبر گرامى ( ص ) با همين عباراتى كه امام ( ع ) پس از جمله « يقال » بيان فرموده است ، يا با الفاظى مناسب با اين معنا از اين قضيّه خبر داده است . آن گاه حضرت ، عثمان را نهى مىكند از اين كه مركب رهوار مروان بن حكم باشد ، يعنى پس از رسيدن به سنين بالاى عمر و گذرانيدن آن ، اجرا كننده مقاصد و اهداف مروان نباشد ، و مىدانيم كه مروان از مهمترين اسباب و انگيزههاى برانگيختن مردم بر كشتن عثمان بود ، او آراء و تصميماتى را كه عثمان در نتيجه مشورت با على ( ع ) و جز او اتّخاذ مىكرد وارونه جلوه داده و خلاف آن را اجرا مىكرد ، همچنين او با مهمترين صحابه كينه و دشمنى داشت ، و بالاخره مروان طريد رسول خدا ( ص ) و رانده شده از جانب آن حضرت به بيرون مدينه بود .
[ 554 ]