فرموده است : فإنّك إن شخصت . . . تا فيك .
اين جملات در بيان مفاسدى است كه در صورت بيرون رفتن عمر به همراه سپاهيان ، از دو نظر وجود دارد :
1 اين كه اسلام در اين زمان مانند شاخه نورسته ، تازه و شكننده بود ، و دلهاى بسيارى از اعراب كه مسلمان شده بودند هنوز بر آن استقرار و اطمينان پيدا نكرده بود ، و اگر اينها به اعرابى كه هنوز مسلمان نشده بودند مىپيوستند ، و بر خروج عمر از مركز خلافت آگاه مىشدند ، طمع آنها بر انگيخته مىشد ، و سر به شورش برداشته فتنه آنها حرمين شريفين ( مكّه و مدينه ) و ديگر شهرهاى اسلام را فرا مىگرفت ، در اين صورت آنچه خليفه از پشت سر از دست مىدهد خيلى مهمّتر از آن چيزى است كه خواسته و در طلب آن شتافته است ، و دشمنان از دو سو او را در ميان مىگيرند .
2 ايرانيان اگر دريابند كه عمر خود به جنگ آنها آمده است ، براى دست يافتن بر او كوشا شده و سخنها در اين باره خواهند گفت ، در اين صورت اين امر آنان را بر جنگ حريصتر و راغبتر خواهد ساخت . و عجم بيشتر از ديگران با او دشمنى دارد و خواهان نابودى اوست .