1 كلّ شىء خاضع له :
واژه خضوع به معناى خشوع است ، و اين مشترك لفظى است و در اين جا بر حسب مفاهيم مشتركى كه دارد به كار رفته است ، زيرا خشوع انسان در برابر خداوند عبارت است از اطمينان و آرامش يافتن بدو و فروتنى و خضوع در برابر اوست و خشوع فرشتگان مداوامت و كوشش خستگى ناپذير در عبادت و پرستش اوست ، كه ناشى از توجّه آنها به كبريايى و عظمت بارى تعالى است ، خشوع موجودات ديگر عبارت است از منفعل و متأثّر بودن از قدرت او و طوق رقيّت امكان را به گردن داشتن و همچنين نيازمندى آنها بدوست ، واژه مشترك اگر چه در همگى مفاهيم خود بطور حقيقى به كار نمىرود ، ولى چنان كه پيش از اين روشن كردهايم ، مىتوان آن را با ذكر قرينه مجازا در تمام مفاهيم آن به كار برد ، و در اين جا اضافه شدن آن به عبارت كلّ شىء قرينه است ، و مىتوان آن را در حكم متعدّد دانست مانند قول خداوند متعال در آيه « إنَّ اللّهَ وَ مَلائكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبى [ 1 ] » كه در اين صورت مانند اين است كه گفته شده :
فرشتگان براى او خاشعند ، بشر براى او خاشع است و . . . بنابراين در عبارت مذكور حق تعالى به دو صفت توصيف شده است : يكى اين كه عظيم و بزرگ است ديگر غنا و بىنيازى اوست ، امّا عظمت چيزى صورتهاى مختلف دارد ، يا تنها در نفس عظيم و بزرگ است و خرد آدمى مىتواند به كمال آن احاطه پيدا كند ، و كنه حقيقت آن را بداند ، و يا اين كه برخى از عقول مىتوانند اين احاطه و آگاهى را بيابند ، هر چند اكثر مردم از اين ناتوان باشند ، در اين دو صورت اطلاق واژه عظمت اضافى و نسبى است و نتيجه مقايسه جهت عظمت آن چيز نسبت به ما دون آن مىباشد ، صورت ديگر اين است كه تصوّر آن كه خرد بدو راه يابد و به وجود او
[ 1 ] سوره احزاب ( 33 ) آيه ( 56 ) يعنى : خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند .
[ 90 ]
احاطه پيدا كند اصلا محال است ، اين عظمت اضافى و نسبى نبوده و از آن عظيم على الاطلاقى است كه مرغ انديشه را به فضاى قدس او راه نيست ، و خردها نمىتوانند بر صفات كمال و اوصاف جلال او آگاه شوند و اين همان خداوند متعال است ، امّا در مورد غنا و بىنيازى او در آينده سخن خواهيم گفت .