فرموده است : و إنّي متكلّم بعدة اللّه و حجّته .
يعنى : در اين هنگام كه امر خلافت به من منتقل گشته بنا به آنچه خداوند وعده فرموده و حجّت قرار داده است سخن مىگويم ، منظور از وعده خداوند مژده
[ 656 ]
اوست به اين كه بر بندگانى كه به پروردگارى او اعتراف كنند و در راه فرمانبردارى او استقامت ورزند فرشتگان بر آنها فرود آيند و بيم و اندوه را از دل آنها ببرند و مژده بهشت به آنها بدهند ، امّا حجّتى كه بر اساس آن سخن مىگويد اين است كه مىفرمايد : شما گفتهايد ربّنا اللّه [ 10 ] ( پروردگار ما خداست ) يعنى به خداوندى پروردگار اعتراف كردهايد ، پس در پيروى از كتاب او ، و فرمانبردارى از دستورهاى او ، و سپردن طريقهاى كه شايسته بندگى اوست استقامت ورزيد ، يعنى عبادت و طاعت او را از روى دانش و يقين و خالص از هر گونه ريا و نفاق انجام دهيد و از طريق صحيح عبادت پا بيرون نگذاريد ، يعنى با لاف دانايى در علوم دين و سختگيرى در تكاليف و گرايش به سوى افراط و زيادهروى كه نتيجه نادانى است از مرز بندگى خارج نشويد ، و در طريق عبادت او بدعت پديد نياوريد و با احكام آن مخالفت نورزيد ، و به جانب راست و چپ و افراط و تفريط منحرف نشويد تا در وادى هلاكت نيفتيد ، اگر به اين دستورها عمل كنيد شرط استحقاق را انجام داده و شايستگى آن را به دست آوردهايد كه خداوند وعده خود را كه ذكر شد بر آورد ، زيرا شرط استحقاق مركّب از دو امر است يكى اقرار به ربوبيّت اوست و ديگرى استقامت بر امورى كه بيان گرديد ، و هنگامى كه امور مذكور انجام شود ايفاى وعده خداوند واجب مىگردد ، و چنانچه جزيى از شرط انجام نشود مشروط واقع نخواهد شد و آنچه وعده داده شده متحقّق نخواهد گرديد ، و اين كه گفته شد معناى اين گفتار امام ( ع ) است كه فرموده است : أهل المروق . . . منقطع بهم يعنى : آنهايى كه از دايره دين و حدود احكام الهى پا بيرون مىنهند در روز رستاخيز مشمول رحمت خداوند نخواهند شد و وسيلهاى كه آنها را به اين مقصد برساند نخواهند يافت ، زيرا آنچه شرط است رسيدن به اين هدف اصلى است .
پس از اين امير مؤمنان ( ع ) از نفاق و دورويى نهى مىكند زيرا ( تهزيع
[ 10 ] اشاره است به آيه شريفه . . . الَّذِيْنَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقَامُوا . . . ( مترجم )
[ 657 ]
اخلاق ) عبارت از تغيير دادن و از حالى به حالى در آوردن آن است و اين گوناگونى در اخلاق همان نفاق است ، زيرا منافق و دو رو ، اخلاقى يك نواخت ندارد ، گاهى راستگو و زمانى دروغگو است ، گاهى وفادار و هنگامى عهد شكن و خيانتكار است ، اگر با ستمكاران باشد ستمكار است و اگر با دادپيشگان باشد عادل و دادگر است ، و به همين مناسبت است كه فرموده است : و اجعلوا اللّسان واحدا يعنى يك زبان داشته باشيد ، اين جمله آغاز سفارش آن حضرت درباره زبان و لزوم حفظ عدالت آن است و به اين معناست كه هيچ يك از شما نبايد داراى دو زبان باشد و به دو گونه سخن گويد زيرا در اين صورت منافق است ، پس از اين دستور مىدهد كه زبان خود را نگه داريد ، اين دستور مستلزم نهى از امورى چند مىباشد كه عبارت است از پرگويى و بيهوده گويى و غيبت و سخن چينى و بدگويى از ديگران و ناسزاگويى و تهمت و مانند اينها ، و همه ، صفات زشتى است كه از حدّ صفت نيكوى عدالت خارج و در طرف افراط آن جاى دارد .