فرموده است : و يعفو بحلم .
عفو عبارت از خشنودى خداوند از طاعت و فرمانبردارى بندهاى است كه
[ 507 ]
پيش از اين آلوده به گناه شده باشد و آن هنگامى صدق دارد كه عفو كننده قادر بر عقاب و كيفر است ، و اگر گذشت ناشى از عجز و ناتوانى باشد به آن عفو گفته نمىشود ، از اين رو فرموده است : يعفو بحلم .
پس از اين امام ( ع ) خداوند را مورد خطاب قرار داده و نعمتهاى او را سپاس گفته ، و او را بر خوشيها و ناخوشيهايى كه مىدهد ستوده است ، و اين جمله اخير بيان ستايش او در همه احوال است اعمّ از اين كه بستاند و ببخشد ، و عافيت دهد و گرفتار سازد ، سپس به كيفيّت حمد و سپاس خود مىپردازد كه آن حمدى است كه خداوند را هر چه بيشتر خشنود گرداند و در نزد او محبوبترين و بهترين سپاس باشد ، يعنى مناسبترين سپاسى كه سزاوار و شايسته مقام عظمت اوست ، پس از آن به كميّت و مقدار اين سپاس اشاره مىكند كه آن حمدى است كه از بسيارى ،
همه آنچه را آفريده پر كند و تا آن جا كه بخواهد برسد ، بعد از آن غايت و نهايت اين حمد را بيان مىكند كه او را آن چنان سپاسى مىگويد كه از او محجوب نبوده و در نزد او قاصر نباشد ، سپس به اعتبار ماهيّت اين حمد مىفرمايد سپاسى كه عدد آن پايان نگيرد و مدّت آن فنا نپذيرد .
بىترديد در برخى از موارد كه اين جا از آن جمله است تفصيل در گفتار شيرينتر و در نفوس نافذتر و مؤثّرتر است همچنان كه در برخى از جاها اجمال و اختصار سودمندتر و بليغتر مىباشد .
پس از اين امام ( ع ) عجز و ناتوانى انسان را از ادراك كنه عظمت بارى تعالى يادآورى ، و شناختى را كه انسان مىتواند از خداوند داشته باشد و در امكان اوست گوشزد مىكند ، درباره حدود اين شناخت بايد گفت معرفت انسان نسبت به خالق يا از طريق شناخت صفات حقيقى خداوند است و يا به اعتبار صفات سلبى و يا اوصاف اضافى اوست . بيان امام ( ع ) به همگى اين صفات سه گانه اشاره دارد ، اين كه فرموده است حقّ تعالى حىّ قيّوم است اشاره به صفات حقيقى او كرده است ، زيرا چنان كه مىدانيم اين دو صفت مستلزم وجود
[ 508 ]
است ، زيرا هر زندهاى موجود است ، امّا قيّوم عبارت از موجودى است كه قائم به ذات خويش و بر پا دارنده وجود غير است ، و هر موجودى كه قائم به ذات خويش باشد واجب الوجود است ، اين كه خداوند را چرت و خواب دست نمىدهد و ديده عقل و چشم دل از ديدار او عاجز و چشمها از مشاهده او ناتوان است اشاره به صفات سلبيّه خداوند دارد و اين كه او چشمها را مىبيند و كردار آدميان را مىشمارد و زمام آفريدگان را به دست قدرت خود دارد ، يعنى قدرتش محيط بر آفريدگان است ، اشاره به صفات اضافى خداوند دارد [ 1 ] .
سپس امام ( ع ) آنچه را از مظاهر قدرت حق تعالى درك كرده و بر شمرده ، در مقايسه با آنچه از عظمت ملكوت او درك نكرده و ندانسته است ناچيز مىشمارد ،
ما در جمله ما الّذى استفهاميّه و براى تحقير چيزى است كه از آن دانسته مىشود ،
و ما در جمله بعدى : و ما تغيّب عنّا منه به معناى الّذي است و بنابراين كه مبتداست محلّ آن رفع و خبر آن أعظم مىباشد ، و واو در اين جمله براى حال است .
پس از اين امام ( ع ) نظر مىدهد كه اگر كسى دل را از غير خدا فارغ سازد و همگى انديشهاش را به كار گيرد براى اين كه به كنه معرفت بارى تعالى برسد و كيفيّت نظام جهان بالا و اين جهان را بداند همه آلات و اسبابى را كه براى وصول به اين مقصود به كار گرفته خسته و درمانده شده و از ادراك آنچه از آنها خواسته است مقهور و ناتوان باز خواهد گشت . و ما پيش از اين بارها به براهين اين مطالب اشاره كردهايم . و توفيق از خداوند است .
[ 1 ] مراد از اخذ به نواصى و اقدام ، احاطه قدرت خداوند بر آفريدگان است ، نواصى جمع ناصيه به معناى موى پيشانى ، و اقدام جمع قدم به معناى گامهاست . ( مترجم )
[ 509 ]