فرموده است : و صادفتموها . . . تا غير موجود .
واژه خطام ( مهار ) و وضين ( تنگ چهار پا ) را به گونه استعاره آورده ، و آن را با واژههاى قلق ( اضطراب ) و جولان ( تاخت و تاز ) ترشيح داده و به نحو كنايه بيان فرموده كه برخورد آنها با دنيا پس از پيامبر خدا ( ص ) روند صحيحى نداشته و آن چنان كه سزاوار بوده ، اعمال آنها در چارچوب دين جريان نداشته است ، و اين به سبب ضعف حاكمان بوده است كه نتوانستهاند تباهيها را از جامعه مسلمانان دور و امور آنها را اصلاح كنند ، و وضع آنها شبيه ناقهاى بوده كه تنگ جهاز آن سست ، و مهارش لرزان و رفتارش نامنظّم و حالش ناموزون باشد ، چنين مركبى پيوسته در معرض ناآرامى و بىقرارى است ، و ممكن است در حالى كه حركت مىكند برگردد و سوار خود را بر زمين زند و به هلاكت برساند . سپس فرومايگى و پستى بنى اميّه را بيان ، و حرام را از نظر آنان به سدر بىخار تشبيه مىفرمايد ،
و وجه شباهت اين است كه بيمهايى كه خداوند بر ارتكاب محرّمات و منهيّات داده به منزله خار در درخت سدر مىباشد كه همان گونه كه خار در جهت خود مانع دسترسى به ميوه درخت است ، وعيدهاى خداوند نيز مانع ارتكاب محرّمات و منهيّات مىباشد ، و چون برخى از امّت اسلام نواهى و وعيدهاى آلهى را از خود دور شمرده و متوجّه خود نمىدانستند ، و آنچه را حرام بود به جا مىآوردند ،
اين وضع به منزله دست يافتن به درخت سدر بىخار شمرده شده است كه دسترسى و بهرهبردارى از آن آسان مىباشد . و اين كه فرموده است حلال آن از دسترس دور و غير موجود مىباشد ، يعنى در ميان اين قوم كه بنى اميّهاند چنين است ، و جائلا و قلقا در جمله حال مىباشند .
[ 46 ]