شرح
خلاصه اين خطبه در ذكر مناقب رسول اكرم ( ص ) و سپس موعظه حسنه و نفرت دادن از دنياست ، مراد از نور روشنى بخش ، نور نبوّت است ، و مقصود از برهان آشكار ، معجزات و آياتى است كه روشنگر صحّت پيامبرى اوست ، منهاج البادى يا راه آشكار عبارت از شريعت و دين روشن آن حضرت است ، و كتاب هادى ، قرآن كريم است كه به سوى بهشت راهنمايى مىكند . معناى اين كه خاندان او بهترين خاندان مىباشد روشن است ، واژه شجره براى اصل و تبار آن حضرت استعاره شده و معلوم است كه قبيله قريش برترين قبايل عرب است ، واژه أغصان ( شاخهها ) براى افراد اهل بيت او مانند على و همسر و فرزندانش ( ع ) و همچنين عموها و برادرانش استعاره شده است ، و اعتدال اين شاخهها نزديك بودن آنها به آن حضرت در فضل و شرف است ، ثمرات اين شاخهها استعاره براى فضيلتهاى علمى و عملى آنهاست ، و تهدّل ثمرات ( آويزان بودن ) آنها كنايه است از ظهور و كثرت اين فضايل و سهولت دسترسى و استفاده از آنها ، اين كه مكّه
[ 530 ]
زادگاه آن حضرت ، و مدينه محلّ هجرت او در شمار مناقب آن بزرگوار ذكر شده براى اين است كه مكّه به سبب قرار داشتن خانه خدا يا بيت عتيق در آن داراى شرف ، و مدينه به واسطه مردمش كه پيامبر اكرم ( ص ) را در هنگامى كه به آنجا هجرت فرمود جا و پناه دادند و به ياريش برخاستند ، داراى شرافت و مزيّت است زيرا در همين شهر بود كه نامش بلند و آوازهاش پخش گرديد و دعوتش گسترش يافت ، و در زمانى كه پيامبر خدا ( ص ) به اين شهر هجرت فرمود مدينه شهرى بىآب و گياه ، و از نعمت و آبادانى كمى برخوردار بود ، و مردمى ضعيف و ناتوان داشت كه دشمنان آنها بر آنان چيره شده و مشركان بر آنها قوّت و قدرت يافته بودند ، با اين همه در اين شهر بود كه نام آن حضرت بالا گرفت و آوازهاش پيچيد و اين نيز از آيات و دلائل صدق نبوّت آن پيامبر گرامى ( ص ) است .
مراد از حجّت كافيه در جمله : أرسله بحجّة كافية آياتى است كه در سركوب دشمنان خدا بر او نازل شده و همچنين موعظهها و رهنمودهاى حياتبخشى است كه قرآن كريم مشتمل بر آنهاست ، و نيز وعد و وعيدها و سنّتهاى عالى و حكم و امثال و ذكر سرگذشت ملّتهاى گذشته و دستورهاى پسنديدهاى است كه قرآن مردم را به بهترين نحو به سوى پروردگار راهنمايى مىكند ، و همين بس كه دلها را از بيمارى جهل و نادانى شفا مىبخشد ، اين كه فرموده است : و دعوة متلافية براى اين است كه اسلام نظام اجتماع را كه دچار ويرانى و فساد شده بود ترميم و اصلاح كرد ،
و تباهى دلهاى آنان را تلافى فرمود ، و سياهى پليدى را از صفحه قلوب آنها بزدود .
شرائع مجهولة عبارت از طرق دين و قوانين شريعت آلهى است كه تا پيش از ظهور پيامبر اكرم ( ص ) دسترسى به آنها ممكن نبوده و بدع مدخوله آيينهاى اهل جاهليّت و گناهها و تبهكاريهايى است كه در روى زمين مرتكب مىشدند ، أحكام مفصوله عبارت از احكام دين اسلام است كه در شرع تفصيل داده شده و بيان گرديده و اگر كسى دينى جز اينها خواهان شود ، از راه راست منحرف شده ، و بدبختى او در آخرت محقّق گرديده است ، و تنفصم عروته يعنى رشته تمسّكى را كه براى
[ 531 ]
نجات خود در دست داشته بريده ، و لغزش و خطاى او براى سفر آخرت بس بزرگ گشته و در نتيجه بر اثر قصورى كه در قبال خداوند متعال مرتكب شده خود را دچار اندوهى دراز ساخته و به عذاب جانفرساى دوزخ گرفتار گردانيده است .
سپس امام ( ع ) بر خدا توكّل مىكند توكّلى كه همراه با انابه و بازگشت به سوى اوست ، يعنى آن چنان توكّلى كه با تمام وجود و سراسر دل از غير او روى گردانيده و تمام امور خويش را به او تفويض كرده است ، و از او مىخواهد كه وى را به راهى كه به بهشت منتهى مىشود و موجب خشنودى اوست رهنمون گردد .
پس از اين به وعظ و اندرز مىپردازد و نخست به تقوا و فرمانبردارى از خداوند سفارش مىكند ، واژه نجات را بطور مجاز بر تقوا اطلاق فرموده و اين از باب گذاردن اسم مسبّب بر سبب مادّى آن است كه موجب حصول آمادگى براى رستگارى از عذاب روز قيامت است ، گفته شده كه نجات به معناى شتر ماده است كه سبب خلاصى و رهايى مىشود ، و آن را بطور استعاره بر واژه طاعت ( فرمانبردارى ) اطلاق كردهاند زيرا طاعت مانند مركبى است كه مطيع به وسيله آن از هلاكت رهايى مىيابد ، واژه منجاة به معناى محلّ است ، زيرا تقوا هميشه مايه و محلّ رستگارى است . ضمير فعلهاى رغّب و رهّب به خداوند برگشت دارد ،
يعنى مردم را كاملا از عذابهاى خود ترسانيد ، و به ثوابهاى خود ترغيب كرد و اين را به كمال رسانيد ، و دنيا را به گونهاى كه موجب اعراض از آن مىشود توصيف فرمود .
ديگر بار امام ( ع ) دستور مىدهد كه از زينتهاى دنيا اعراض كنند و درباره علّت ضرورت اين امر و محاسن آن مىفرمايد در راهى كه انسان به سوى آخرت مىپيمايد اينها جز مدّت اندكى همراه او نيست ، و منظور آن بزرگوار از اعراض ،
انصراف قلبى است و اين همان زهد حقيقى است ، و اين كه فرموده است مدّت اندكى با شما خواهند بود و نگفته است اصلا با شما نخواهند بود براى اين است كه سالكان راه خدا ناگزير چيزى از آن را به همراه خواهند برد ، و اين درباره كسى از
[ 532 ]
آنهاست كه به قصد تحصيل آخرت ، مكنت و ثروتى در دنيا به دست آورده باشد ليكن آن مقدار مال و منالى كه دولتمندان و متنعّمان در دنيا به دست مىآورند ،
اگر هم مقصودشان وصول به مراتب قرب آلهى باشد بهره آنها اندك ، و در عين حال در غايت خطر بوده و در هر حركت و جنبش در معرض لغزش و سقوط مىباشند .
بر خلاف اهل زهد كه از متاع دنيا به مقدار ضرورت و نياز بدن اكتفا ، و بدين نحو زندگى خود را سپرى كردهاند ، شايد هم مراد از آن اندكى كه آنان را همراهى خواهد كرد كفن و نظاير آن باشد ، اين كه دنيا نزديكترين سرا به خشم خداوند و دورترين محلّ به سراى طاعت اوست براى اين است كه تمايلات انسان در دنيا متوجّه لهو و لعب و بهرهبردارى از زخارف و زر و زيور آن است ، و اينها بيشتر از اين كه در راه رضاى خداوند مورد استفاده قرار گيرند موجب خشم و غضب پروردگار مىشوند .