فرموده است : و اخرجوا إلى اللّه . . . تا وظائفه .
مقصود اين است كه در آنچه خداوند بر شما واجب گردانيده حقّ او را ادا كنيد و ايفاى حق او را در واجبات و تكاليف اين است كه عمل از روى اخلاص و براى رضاى او انجام گردد . پس از اين شنوندگان را به فرمانبردارى و پيروى از دستورهاى خود ترغيب مىكند و تذكّر مىدهد كه او در روز رستاخيز گواه و مدافع آنها خواهد بود .
برخى از شارحان گفتهاند : اگر چه روز قيامت جاى احتجاج و مجال استدلال نيست ، ليكن ذكر آن بدين جهت است كه اگر امام ( ع ) در آن روز شاهد و گواه آنها باشد مانند اين است كه به سود آنها اثبات دليل كرده و احتجاج به عمل آورده است .
ما در اين باره مىگوييم : چون در قيامت ، امام هر قومى از جانب آنها طرف خطاب الهى و شاهد بر اعمال آنان است ، چنان كه خداوند متعال فرموده است :
« يَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ اُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [ 8 ] » و نيز « وَ نَزَعْنَا مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ شَهِيْداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ [ 9 ] و اين همان موقفى است كه اعمال ، مورد باز خواست خداوند و سؤال و
[ 7 ] أيّها النّاس إنّ لكم معالم فانتهوا إلى معالمكم ، و إنّ لكم غاية فانتهوا إلى غايتكم .
[ 8 ] سوره أسراء ( 17 ) آيه ( 71 ) يعنى : ( به ياد آوريد ) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مىخوانيم .
[ 9 ] سوره قصص ( 28 ) آيه ( 75 ) يعنى : ( در آن روز ) از هر امتى گواهى بر مىگزينيم و مىگوييم دليل خود را بياوريد .
[ 655 ]
جواب قرار مىگيرد ، لذا مقصود امير مؤمنان ( ع ) از احتجاج ، همين موقف بازپرسى و پاسخگويى است ، و رهايى از اين بازخواستها و خلاصى از پاسخ اين پرسشها شبيه اين است كه كسى مورد بازپرسى قرار گرفته با حجّت و دليل مقبول از بازخواست ، رهايى و پيروزى يافته باشد ، و بر حسب عادت ، برهان زمانى اقامه مىشود كه انسان در مقام احتجاج و مورد مؤاخذه قرار گرفته باشد و اگر از دادن پاسخ خوددارى كند نشانه اين است كه از ارائه دليل درمانده است و درباره اين كه احتجاج و گواهى چگونه صورت مىگيرد آنانى كه به معاد جسمانى معتقدند آن را مقاليّه يعنى از طريق گفتگو و مكالمه مىدانند و ديگران آن را حاليّه دانستهاند ، يعنى زبان حال آنها گوياى اين مقال است .
سپس امام ( ع ) اعلام مىكند كه آنچه از پيش در علم خداوند مقدّر شده واقع گشته ، و قضاى نافذ او اندك اندك تحقّق يافته است ، ما پيش از اين گفتهايم كه قضاى الهى عبارت از علم اوست به آنچه هست و آنچه خواهد بود ، و قدر تفصيل آنهاست كه بر طبق علم او واقع مىشود ، ليكن مراد آن حضرت از قدر در اين جا رويداد خلافت او و حوادث و فتنههايى است كه به همراه دارد ، نقل شده كه اين خطبه از نخستين خطبههايى است كه آن حضرت پس از كشته شدن عثمان و بيعت مردم با او ايراد فرموده است ، يكى از شارحان گفته است : كه در اين سخنان اشاره است به آنچه پيامبر اكرم ( ص ) به او خبر داده است كه خلافت سرانجام به تو خواهد رسيد ، من مىگويم : شكّى نيست كه اين امر از پيش در علم خداوند مقدّر بوده و بر وفق قضاى او جارى گشته است ، ليكن در الفاظ خطبه چيزى كه گفته اين مرد فاضل را تأييد كند وجود ندارد زيرا امام ( ع ) به اين امر دانا بود كه آنچه در جهان هستى روى مىدهد بر حسب قضا و قدر الهى است .