فرموده است : و لكن بمن ؟
يعنى از چه كسى بر ضدّ انديشه ناصواب شما كمك مىگرفتم ؟ و إلى من ؟ و به چه كسى مراجعه و به او اعتماد مىكردم ؟
فرموده است : اريد أن أداوي بكم يعنى : مىخواهم دردى را كه از برخى از
[ 211 ]
شما به من رسيده است ، به وسيله برخى ديگر از شما ، درمان كنم ، در حالى كه شما خود درد من مىباشيد ، و در اين باره من مانند كسى هستم كه بخواهد خار را به وسيله خار بيرون آورد ، در صورتى كه مىداند خار ميل به خار دارد ، و اين در عرب مثل است براى كسى كه بر ضدّ شخصى از او كمك خواسته شود و حال اين كه او گرايش به آن شخص دارد ، و عبارت مثل اين است كه : لا تنّقش الشّوكة بالشّوكة فإنّ ضلعها معها يعنى خار را با خار بيرون نكشيد ، كه ميل خار به خار است ، امام ( ع ) مىگويد : يارى خواستن من از دستهاى از شما براى اصلاح دستهاى ديگر از شما مانند بيرون كشيدن خار ، به وسيله خار است ، جهت تشبيه اين است كه طبيعت برخى شبيه بعضى ديگر است و گرايش به يكديگر دارند ،
همچنان كه خار نيز همانند خار است ، و هنگام بيرون آوردن آن از بدن ، خار به طرف خار مايل و گاهى هم در كنار آن شكسته مىشود و لازم است با وسيله ديگرى آن را بيرون آورد .
سپس امام ( ع ) به خداوند شكايت مىبرد ، و مراد آن حضرت از داء الدّوي اعتياد آنها به مخالفت با دستورها ، و اهمال آنها از دادن پاسخ به نداى آن حضرت است ، و مقصود امام ( ع ) از أطبّا خود ايشان است ، زيرا درد نادانى و عوارض آن ،
بسى بزرگتر از دردهاى محسوس جسمانى است ، و طبيبان روح همان اندازه بر پزشكان بدن فضيلت دارند كه روح بر تن برترى دارد ، و اگر چه واژه اطبّا در اين جا به گونه مجاز و استعاره آمده امّا مىتوان گفت به حقيقت نزديكتر است ،
همچنين واژه نزعه به گونه مثل براى خود آن بزرگوار استعاره شده است ، و گوياى اين است كه مردم از مصلحت كار خود آن چنان دور افتادهاند ، كه گويى در ته چاه ژرفى قرار گرفتهاند كه او از كشيدن ريسمان براى بالا آوردن آنان و سعى در نجات آنها خسته و درمانده شده است ، سپس از بزرگان اصحاب پيامبر ( ص ) و برادران ديرين خود ياد مىكند ، و درباره فقدان چنين مردانى بطور سرزنش مىپرسد : كجايند آنانى كه از دنيا روگردانيده ، و همگى توان خود را در راه يارى
[ 212 ]
دين صرف كردند ، و اين پرسش همانند اين است كه يكى از ما ، در سختى و شدّتى قرار گرفته باشد و در اين حال مىپرسد برادرم كجاست ؟ سپس به بيان صفات پسنديده و اوصاف برجسته آنها مىپردازد تا رغبت شنوندگان را در پيروى از روش ستوده آنها بر انگيزد ، و از اين كه داراى چنين صفاتى نيستند آنان را مورد عتاب و سرزنش قرار دهد .
واژه أولادها منصوب به اسقاط حرف جرّ است زيرا فعل و لهوا بدون حرف جر متعدّى به دو مفعول نمىشود ، چنان كه در حديث آمده است : لا توّله والدة بولدها ( مادر را به واسطه فرزندش سرگشته و اندوهگين نكنيد ) ، زيرا آنان هنگامى كه آهنگ جهاد مىكردند ، چهار پايان بچهدار را سوار شده و آنها را از فرزندانشان جدا مىساختند .