فرموده است : في يوم .
جار و مجرور مذكور متعلّق به تؤل مىباشد ، و منظور از آن روز رستاخيز
[ 790 ]
است ، صفاتى را كه آن حضرت براى اين روز بيان كرده همانهايى است كه خداوند در قرآن كريم ذكر ، و فرموده است : « إنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيْهِ الْأبْصَار » [ 1 ] و « وَ إذَا العِشَارُ عُطِّلَتْ » [ 2 ] و « و نُفِخَ فِيْ الصُّوْرِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِيْ الأرْضِ » [ 3 ] و « يَسْئَلونَكَ عَنِ الجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا فَيَذَرُهَا . . . » [ 4 ] و « فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِيْنَ وَ لاَ صَدِيْقٍ حَمِيْمٍ » [ 5 ] و « فَيَوْمَئذٍ لاَ يَنْفَعُ الَّذيْنَ ظَلَمُواْ مَعْذِرَتُهُمْ » [ 6 ] اينها برخى از احوال هولناك روز قيامت محسوس است ، امّا درباره قيامت معقول گروهى از سالكان گفتهاند : هنگامى كه انسان را مرگ فرا مىرسد ديده دل را به سوى آنچه از اوضاع و احوال آخرت براى او منكشف مىشود باز و خيره مىكند ،
در اين موقع همه جاى دنيا در نظر او تاريك ، و آنچه را پيش از اين مىديده از چشم او ناپديد مىگردد ، و مال و منال يا شتران آبستن ده ماههاش فراموش مىشود ، در اين هنگام كه منادى مرگ او را به سوى ديار آخرت مىخواند جان از تنش بيرون مىرود ، و اين دعوت را اجابت مىگويد ، و پس از اين زبانش از كار مىافتد ، و به سبب مشاهده جمال عظمت حقّ و جلال كبريايى او ، كوههاى استوار سر بر افراشته در نظرش پست ، و در برابر ملكوت قدرت او آن چنان نابرابر و ناچيز مىگردد كه گويا همه آن كوههاى بلند و با عظمت از ميان رفته و ناپديد
[ 1 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 42 ) يعنى : آنان را براى روزى كه چشمها ( از ترس و وحشت ) از حركت باز مىايستد به تأخير انداخته است .
[ 2 ] سوره تكوير ( 81 ) آيه ( 4 ) يعنى : و هنگامى كه شتران آبستن ده ماهه را به كلّى رها كنند .
[ 3 ] سوره زمر ( 39 ) آيه ( 68 ) يعنى : و در صور دميده مىشود پس همگى كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مىميرند .
[ 4 ] سوره طه ( 20 ) آيه ( 105 ) يعنى : و از تو درباره كوهها مىپرسند بگو پروردگارم آنها را ( متلاشى كرده ) بر باد مىدهد ، و زمين را رها مىكند . . .
[ 5 ] سوره شعراء ( 26 ) آيه ( 100 ) يعنى : هيچ شفاعت كنندگانى براى ما نيست ، و نه دوست با محبّتى .
[ 6 ] سوره روم ( 30 ) آيه ( 57 ) يعنى : در آن روز پوزشخواهى ستمگران سودى به آنان نمىرساند .
[ 791 ]
شده ، و به صورت سرابى كه مىدرخشد و حقيقتى ندارد در آمدهاند ، همچنين به سبب توجّه به عالم ملكوت نظرش از جهان اجسام و جسمانيّات بريده مىشود و آنچه را از اين معموره به خاطر داشته به فرمان الهى و قهر و قدرت او همچون بيابانى صاف و هموار گشته است ، در اين موقع است كه دست انسان از رسيدن به شفيعى كه از او شفاعت كند ، و دوستى كه به دفاع از او پردازد كوتاه است ، و هيچ عذرى هم سودمند و پذيرفته نيست ، و توفيق از خداوند است .
[ 792 ]