فرموده است : فهم لأنفسهم متّهمون . . . تا ما لا يعلمون .
اين كه پرهيزگاران نفس خويش را به قصور متّهم مىكنند ، و از اعمال خود بيمناكند به سبب شكّ و بدبينى است كه نسبت به توهّمات و تلقينهاى نفس خويش دارند ، زيرا نفس اين توهّم را در آنها پديد مىآورد كه عبادتهاى آنها نيكو و مقبول است ، و بر وجه مطلوب كه موجب تقرّب به درگاه الهى است انجام شده است ، و اين توهّم باعث خودپسندى و مغرور شدن به عبادت ، و كوتاهى در افزايش
[ 5 ] اگر مقصود شارح شطحيّات صوفيان است ، به راستى اگر اينها را در حال سلامت گفتهاند بايد آنها را كفريّات ناميد و اگر در غير اين حالت بوده هذيان است تعالى اللّه عمّا يصفون ، امّا در مورد حسين ابن منصور حلاج همه اكابر علماى شيعه او را كافر و كذّاب شمردهاند و كافى است كه توقيع امام زمان ( ع ) بر لعن و براءت از او صادر شده است . رجوع شود به كتاب غيبت شيخ طوسى و احتجاج شيخ طبرسى و غير اينها ( مترجم )
[ 761 ]
عمل است ، در صورتى كه اگر در اين باور شكّ كند و انديشه خود را متّهم سازد به اين كه در اين حكم از نفس امّاره پيروى مىكند اين بيم در او پديد مىآيد كه اعمال او مطابق دستور انجام نشده است ، و در نتيجه ، اين شكّ و بدبينى او را بر عمل بيشتر وادار ، و خودپسندى و فريفتگى او را به عبادتهايى كه انجام داده از ميان مىبرد ، و مىدانيم كه عجب و خودپسندى از چيزهايى است كه موجب هلاكت انسان است ، چنان كه امير مؤمنان ( ع ) فرموده است : سه چيز هلاكت كننده است : حرصى كه دنبال شود و هوسى كه پيروى گردد و خودپسندى [ 6 ] .
همچنين ترسى كه از ستايش مردم از آنان به آنها دست مىدهد درمان حالت برتربينى و خود پسندى است كه معمولا بر اثر مدح و ستايش در انسان به وجود مىآيد ، از اين رو هنگامى كه يكى از آنان را مىستايند در پاسخ مىگويد :
من به خودم از ديگران داناترم و . . .
پس از اين امام ( ع ) بطور كلّى به ذكر نشانههايى كه هر يك از مؤمنان به آنها شناخته مىشود پرداخته است ، و اوصافى كه براى آنان پيش از اين بيان فرموده اگر چه به آنان اختصاص داشته و بدانها شناخته مىشوند ، ليكن گاهى ممكن است برخى از آن صفات به ريا آميخته شود ، در صورتى كه تقواى حقيقى به ريا آلوده نمىگردد ، از اين رو اوصاف پرهيزگار را در اين بخش از گفتار خود جمع آورى و بطور مرتّب ذكر فرموده است :
1 در دين نيرومند است ، به سبب اين كه در برابر وسوسههاى شيطان ايستادگى مىكند و فريب مردم را نمىخورد ، و اين ويژگيهاى دين عالمان و دانشوران است .
2 در امور دنيا داراى هشيارى و درنگ و دقّت است و اين صفات را با نرمخويى آميخته و از تندخويى و خشونت بدور است ، چنانكه در مثل آمده كه : نه
[ 6 ] ثلاث مهلكات : شحّ مطاع و هوى متّبع و إعجاب المرء بنفسه .
[ 762 ]
چندان شيرين باش كه تو را ببلعند و نه چندان تلخ كه تو را به دور افكنند ، و اين همان صفت فاضله عدالت در رفتار با خلق است ، و مىدانيم نرمخويى گاهى از نظر تواضع مطلوبى است كه مقتضاى آيه شريفه : « وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَبَعَّكَ مِنَ الْمُؤمِنِيْن » [ 7 ] مىباشد ، و زمانى ناشى از فرومايگى و ضعف يقين است و تواضعى كه پسنديده است همان است كه در نخست گفته شد و آن با هشيارى و مصلحتهاى نفس توأم است ، امّا فروتنى دوّم از صفات زشت به شمار مىآيد ، و نمىتواند با آگاهى و دور انديشى همراه باشد زيرا افراد سفله و فرومايه را وزش هر نسيمى به جنبش در مىآورد و هر جاذبه و انگيزهاى آنها را تحت تأثير قرار مىدهد .
3 ايمان او در حدّ يقين است ، چون ايمان عبارت از تصديق وجود آفريدگار جهان و آنچه دين از جانب او براى بشر آورده است و اين تصديق داراى شدّت و ضعف است ، گاهى بر حسب تقليد است يعنى اعتقادى است مطابق با واقع ليكن مستند به انگيزه و دليل نيست ، و زمانى تصديق ناشى از علم و دانايى است و اين عبارت از اعتقادى است كه متّكى به برهان و دليل است . گاهى هم علاوه بر اين كه تصديق ، از روى علم و مستند به برهان است عدم امكان هر چه جز آن است نيز از روى علم و دليل مورد اعتقاد و تصديق است كه اين را علم اليقين مىنامند ، و پيشتازان راه حقّ به اين مرتبه بسنده نمىكنند بلكه با روگردانيدن از دنيا و از ميان برداشتن موانع و حجابها خواستار يقينى هستند كه حاصل از مرتبه شهود است و منظور از اين ، يقينى است كه تزلزل و احتمال به هيچ روى در آن راه نداشته باشد .
4 در به دست آوردن و هر چه بيشتر اندوختن دانش حريص است .
5 دانش را كه از صفات ملكوتى است با حلم و بردبارى كه از فضيلتهاى
[ 7 ] سوره شعراء ( 26 ) آيه ( 215 ) يعنى : پر و بال مرحمت خود را به تواضع براى مؤمنان پيرو خود بگستران .
[ 763 ]
نيروى حيوانى است در آميخته است .
6 در حال توانگرى ميانهرو است ، روش فاضله عدالت در به كار بردن متاع دنيا همين است كه از فضول آن صرف نظر كنند و از حدّ ضرورت نگذرند .
7 داشتن خشوع و فروتنى و احساس عجز و زبونى در عبادت ، و اين حالت ،
نتيجه تفكّر در جلال معبود و عظمت اوست كه به منزله روح عبادت است .
8 در حال تنگدستى بردبار است ، زيرا نزد مردم از تهيدستى شكايت نمىبرد ، و از آنها چيزى طلب نمىكند ، بلكه بىنيازى خود را از آنان نشان مىدهد ، و اين حالت از قناعت در زندگى و خشنود بودن به قضاى الهى و بلند همّتى . ناشى مىگردد ، و توجّه به وعدههاى خداوند و آنچه براى پرهيزگاران آماده فرموده است آن را تقويت مىكند .
9 در سختيها شكيباست .
10 در طلب حلال است و از حرام پرهيز مىكند ، و اين صفت برخاسته از عفّت ذات و پاكدامنى است .
11 در طريق هدايت و رستگارى و سير الى الله پر نشاط و فعّال است ، و اين به سبب حسن اعتقاد اوست به آنچه خداوند به پرهيزگاران وعده داده است و همچنين نتيجه توجّه به شرافت هدف والايى است كه دارد .
12 درباره اعمال شايستهاى كه به جا مىآورد بيمناك است ، بدين سبب كه مبادا به گونهاى كه مطلوب و سزاوار است انجام نگرديده ، و مورد قبول حضرت حقّ واقع نشده باشد چنان كه از امام زين العابدين ( ع ) روايت شده است هنگامى كه براى اداى حجّ تلبيه مىگفت ناگهان از شترى كه بر آن سوار بود مدهوش به روى زمين افتاد ، و موقعى كه به هوش آمد علّت را از او پرسيدند ، فرمود : ترسيدم پروردگارم در پاسخم بگويد : لا لبّيك و لا سعديك [ 8 ] .
[ 8 ] لبيّك كلمه ايجاب است يعنى : در خدمت تو ايستاده ، و در اطاعت و فرمانبردارى تو حاضرم ،
سعديك يعنى نيكبختى پياپى تو را باد . ( مترجم )
[ 764 ]
13 كوشش او در شب سپاسگزارى از خداست ، به مناسبت آنچه در روز ،
روزى او كرده و بر آنچه او را از آن محروم داشته است ، همچنين سعى او در روز اداى ذكر الهى است ، تا خدا هم او را ياد كند و كمالات نفسانى و بدنى را روزى او گرداند ، چنان كه فرموده است : « فاذكرونى أذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون » .