شرح
بايد دانست از اين جا به بعد نسخههاى نهج البلاغه از نظر ترتيب خطبهها با يكديگر اختلاف دارد . در بسيارى از نسخهها خطبه مذكور در آغاز جلد دوّم و پس از خطبه معروف به قاصعه قرار داده شده است ، و آنچه پس از پاسخ آن حضرت به برج بن مسهر طائى آمده خطبهاى است كه با عبارت : الحمد للّه الّذي لا تدركه الشّواهد و لا تحويه المشاهد آغاز مىشود ، و در نسخههاى زياد ديگرى خطبهاى كه شرح آن گذشت متّصل به پاسخ آن بزرگوار به برج بن مسهر است ، و خطبه الحمد للّه الّذي لا تدركه الشّواهد . . . پس از گفتار سيّد رضى آمده كه مىگويد : و از سخنان آن حضرت عليه السّلام است به هنگامى كه پيامبر خدا ( ص ) را غسل مىداد ، و پس از اين تمام خطبه قاصعه و بعد از آن « باب المختار من كتب امير المؤمنين ( ع ) و رسائله » قرار داده شده است ، گروهى از شارحان نهج البلاغه مانند امام قطب الدّين ابى الحسين كيدرى [ 2 ] و عبد الحميد بن ابى الحديد ترتيب اخير را پيروى كردهاند ، و چون گمان قوى اين است كه اينان ترتيب مذكور را به اعتماد نسخههاى صحيحى كه در دست داشتهاند برگزيدهاند ، لذا من با آنان هماهنگ شده همين روش را اختيار كردم .
امّا همّام ، او همّام بن شريح بن يزيد بن مرّة بن عمرو بن جابر بن عوف اصهب است ، كه از پيروان و دوستان على ( ع ) به شمار است و مردى عابد و پارسا
[ 2 ] ابو الحسن محمّد بن حسين بن حسن بيهقى نيشابورى معروف به قطب الدّين كيدرى مؤلّف كتاب اصباح در فقه اثنى عشرى و شرح نهج البلاغه موسوم به حدائق الحقايق است ، وى در سال 576 ه شرح مزبور را به نگارش در آورده است . روضات الجنات . جلد 7 ص 219 ( مترجم )
[ 752 ]
بود ، درنگ امام ( ع ) در دادن پاسخ به او براى اين بود كه استعداد و آمادگى او را براى پذيرش موعظه ، و تأثير عميق آن را در وجود او مىدانست و بيم داشت كه با شنيدن پاسخ ، از خوف خدا هوش از سرش برود و جان از قالب تهى كند ، از اين رو او را به رعايت تقوا دستور داد ، و منظور از اين ترس از خدا درباره حفظ جانش بود كه مبادا بر اثر اين پرسش ، حادثه ناگوارى براى او رخ دهد ، معناى و أحسن كه در دنباله جمله اتّق اللّه آمده اين است كه بر جان خويش نكويى كند ، و آن را به كارى كه بيش از توان اوست وادار نسازد ، از اين رو هنگامى كه همّام بىهوش به زمين افتاد و مرد ، امير مؤمنان ( ع ) فرمود : بدانيد به خدا سوگند من درباره او از اين حيث بيمناك بودم ، و امام ( ع ) هنگامى پاسخ او را داد كه به گفتار آن حضرت بسنده نكرد و جز جواب پرسش خود را نمىخواست و عزم عليه يعنى در خواهش خود اصرار ورزيد و آن بزرگوار را سوگند داد .
اگر گفته شود : چگونه امام ( ع ) با اين كه ظنّ غالب به هلاكت او دارد به وى پاسخ مىدهد ؟ در صورتى كه او مانند پزشك است كه به هر يك از بيماران بر حسب استعداد و توان طبيعت او دارو تجويز مىكند .
پاسخ اين است : چيزى را كه آن حضرت درباره همّام گمان داشت اين بود كه بر اثر شوق بسيار هوش از سر بدهد امّا اين كه اين امر به مرگ او منجرّ گردد در گمان آن حضرت نبود .
اين كه امير مؤمنان ( ع ) نخست بيان داشته كه خداوند از طاعت مخلوق بىنياز و از نافرمانى و معصيت آنان ايمن است براى اين است كه ممكن است برخى از نادانان گمان كنند كه در تقوا و طاعت بندگان سودى ، و بر اثر گناه گنهكاران زيانى متوجّه حقّ تعالى مىگردد ، زيرا همگى يا بيشتر دستورهاى خداوند به موضوع تقوا و طاعت او برگشت دارد و همين پرهيزگارى است كه
[ 753 ]
شريفترين و بالاترين وسيله تقرّب به خداوند مىباشد از اين رو امام ( ع ) اين امر را در صدر خطبه خود قرار داده و خداوند متعال را از اين سود و زيان تنزيه فرموده است ، و ما دلائل اين امر را بارها در اين كتاب آوردهايم .