شرح
امام ( ع ) خداوند را از اين نظر ستايش كرده است كه به سبب روشنى آيات و آثارش ، در نزد عقول معروف و شناخته شده است ، با اين كه او منزّه است از اين كه به وسيله حسّ باصره كه اختصاص به اجسام و ملحقات آنها دارد درك و شناخته گردد . سپس به اعتبار اين كه آفريننده و پديد آورندهاى است كه در خلق و ايجاد منزّه ، از تعب و رنج است او را مىستايد ، زيرا رنج و تعب مستلزم وجود اعضا و آلات است و اينها نيز از ويژگيهاى جسم بوده كه لازمه آن ضعف و به پايان رسيدن نيرو است ، پس از اين همه آفريدگان و تمامى نعمتهايى را كه ارزانى آنهاست به قدرت خداوند نسبت داده است تا شنوندگان رابطه خود را با خدا بشناسند و نسبت خود را با او بدانند ، همچنين از اين ديدگاه او را ستوده است كه همه ارباب قدرت و گردنفرازان را به سبب كمال عزّت بىمنتهاى ذات واجب الوجود خود كه مستلزم خضوع هر موجود ممكن الوجود و نيازمند به اوست بنده خود ساخته است ، و نيز از اين نظر كه بر همه بزرگان به سبب كمال عظمت وجود واجب على الاطلاق خود ، و فقر و بندگى آنها ، بزرگى و سرورى دارد و هم به مناسبت كمال لطف او به بندگانش و حكمت و مصلحتى كه در ايجاد آنهاست او را ستايش كرده است ، و از اين كه آنان را در دنيا سكنا داده و پيامبرانى از آنان بر انگيخته و به سوى جنّ و انس فرستاده چنان كه فرموده است : « يَا مَعْشَرَ الجِنَّ
[ 723 ]
وَ الإنْسِ أَلمْ يَأتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّوْنَ عَلَيْكُمْ آيَاتِيْ [ 1 ] » او را سپاس گزارده است براى اين كه غرض از فرستادن پيامبران اين است كه پردههايى را كه دنيا در جلو چشم انسان انداخته و او را از زندگى جاويد آخرت كه براى آن آفريده شدهاند بىخبر ساخته است از ميان بردارند ، و با هشدار دادن و بر حذر داشتن آنها از زيانهاى دنيا و عواقب خود ، و آوردن مثلهاى مناسب چنان كه در قرآن كريم آمده است : « اِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أنْزَلْنَاهُ [ 2 ] » و مانند اينها مردم را به راه حقّ بكشانند ، و به عيوب خود بينا گردانند و عبرتهايى را كه در گردش روزگار و حوادث ناگهانى آن وجود دارد مانند تندرستى و بيمارى به آنها گوشزد كنند ،
و به حلال و حرام و موجبات ابتلاى به آن دانا سازند ، واژه حلالها به كلمه تصرّف ( دگرگونى ) عطف شده و نيز ممكن است أسقامها معطوف آن باشد ، زيرا حلال و حرام هم از دگرگونيها و تحوّلات روزگار است ، به دليل اين كه بسيارى از چيزها براى امّت پيامبرى حرام شده در حالى كه براى پيامبر پيش از او حلال بوده و بالعكس و اين امر بدين سبب است كه حلال و حرام تابع مصالح جامعه و به مقتضاى زمان و احوال مردمان است ، و مراد از تصرفات دنيا نيز همين گونه تغييرها و دگرگونيهاست .