فرموده است : للّه أنتم . . . تا السّبيل .
اين سخنان مبتنى بر پرسش از شنوندگان است كه آيا پيشوايى رهنما و خيرخواه غير از او انتظار دارند و اين استفهام بر سبيل انكار است ، زيرا پيشوايى كه داراى اوصاف مذكور باشد غير از آن حضرت وجود ندارد ، و اين مطلب با آنچه پس از اين آمده تأكيد شده كه فرموده است : ألا إنّه قد أدبر من الدّنيا ما كان مقبلا يعنى آنچه باعث خير و صلاح مردم دنيا بوده پشت كرده است ، و أقبل منها ما كان مدبرا يعنى شرور و بديهايى كه به يمن مقدم پيامبر گرامى ( ص ) و طلوع اسلام پشت كرده بود رو آورده است ، اين كه فرموده است بندگان خوب خدا آهنگ رحيل كردهاند ، و بىشكّ پيشوايى مانند آن بزرگوار كه رهنمون راه خداست در زمره اين بندگان خوب خداست كنايه از اقتضاى زمان براى نابودى آنان و كوچ
[ 7 ] العلماء ورثة الأنبياء .
[ 717 ]
كردن آنها از اين جهان است ، پس از اين واژه بيع را براى معاوضه متاع قليل و فانى دنيا با متاع بسيار و باقى آخرت استعاره فرموده است و سپس يادآورى مىكند كه برادران صحابى او كه در صفّين به شهادت رسيده و زندگى را از دست دادهاند زيانى نكردهاند و ضرر مرگ از آنها منتفى است و با ذكر اين كه دنيا محلّ تحمّل غصّهها و نوشيدن آب تيره و درد آلود و رويدادهاى ناگوار و مشاهده نارواييها و منكرات است بىميلى خود را به دنيا اظهار كرده است و در اين هنگام كه عدم رغبت خود را به زندگى دنيا ابراز فرموده ، به سود بزرگى كه اينان با از كف دادن حيات دنيا عايدشان شده اشاره كرده و اين عبارت از لقاى پروردگار ،
و رسيدن به پاداشهايى است كه خداوند به اعمال شايسته آنها مىدهد ، و در آمدن در سراى امن الهى يعنى بهشت است ، پس از بيم و هراسى كه از فتنههاى گمراهان و خدانشناسان داشتهاند .
پس از اين درباره آنانى كه راه حقّ را برگزيدند و بر اين طريقه در گذشتند ، و همراه و همگام آن حضرت بودند پرسش مىكند ، استفهام آن بزرگوار براى اظهار اندوه از فقدان آنها و ابراز وحشت و تنهايى از جدايى آنان است ، سپس درباره بزرگان آنان مىپرسد و عمّار بن ياسر را نام مىبرد ، فضل و برترى عمّار در ميان اصحاب مشهور است ، پدر او عرب قحطانى ، و مادرش كنيز ابى حذيفة بن مغيرة مخزومى بود ، ابى حذيفه سميّه را پس از تولّد عمّار آزاد كرد ، از اين رو عمّار با بنى مخزوم هم پيمان بود . هنگامى كه او و مادرش به نام سميّه اسلام اختيار كردند بنى مخزوم آنان را به سبب ايمان به خدا مورد شكنجه قرار دادند ، ناگزير عمّار آنچه را از او خواستند بر زبان جارى كند انجام داد امّا دل او بر ايمان به خدا استوار بود لذا آيه « إلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنٌّ بِالْإيمَانِ [ 8 ] » دربارهاش نازل شد و پس از آن به سرزمين حبشه هجرت كرد ، او به هر دو قبله اسلام نماز گزارده و از مهاجران
[ 8 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 106 ) يعنى : . . . جز كسى كه مجبور شود و دلش برايمان ثابت و استوار باشد .
[ 718 ]
نخستين است . در جنگ بدر و ساير غزوات شركت داشته و با اظهار دليريها و تحمّل سختيها آزمايش نيكو داده است ، پس از آن در نبرد يمامه حضور داشته و در اين جنگ نيز امتحانى نيكو داده و گرفتار رنج سختى گرديده و گوش او بريده شده است ، ابن عبّاس در تفسير گفتار خداوند كه فرموده است : « أَو مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأحْيَيْنَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوْرًا يَمْشِىْ بِهِ فِيْ النَّاسِ [ 9 ] » گفته است او عمّار بن ياسر است ، و از عايشه روايت شده كه گفته است : درباره هر كدام از اصحاب پيامبر ( ص ) بخواهم چيزى بگويم مىگويم جز عمّار بن ياسر ، زيرا من از پيامبر خدا ( ص ) شنيدم كه فرمود : همانا او ( عمّار ) از سر تا كف پا پر از ايمان است ، و نيز فرموده است : عمّار پوست ميان دو چشم من است ، او را گروه سركشى كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنها نكند مىكشند . همچنين فرموده است : هر كس با عمّار دشمنى كند خدا با او دشمنى مىكند .
امّا ابن تيّهان با ياى مشدّد مفتوح با دو نقطه در زير ، و با ياى مخفّف ساكن نيز روايت شده از طايفه انصار است ، كنيه او ابو الهيثم و نامش مالك بن مالك مىباشد ، و گفته شده نام پدرش عمرو بن حرب است ، ابن تيّهان يكى از نقباى ليلة العقبه است [ 10 ] ، در جنگ بدر حضور داشته ، و مشهور است كه در ركاب على ( ع ) جنگ صفّين را درك كرده و در آن به شهادت رسيده است ، و هم گفته شده كه او در زمان پيامبر ( ص ) وفات كرده است .
امّا ذو الشّهادتين كنيهاش ابو عمّاره و نامش خزيمة بن ثابت بن فاكة بن ثعلبه
[ 9 ] سوره انعام ( 6 ) آيه ( 122 ) يعنى : آيا كسى كه مرده بود سپس او را زنده كرديم و نورى براى او ،
قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه رود . . .
[ 10 ] مقصود پيمانى است كه در عقبه ثانيه ميان پيامبر اكرم ( ص ) و عدّهاى از مردم مدينه كه اسلام اختيار كرده بودند مخفيانه منعقد شد ، شمار آنها هفتاد نفر مرد و دو تن زن بود ، و به دستور پيامبر اكرم ( ص ) دوازده نفر از ميان آنها به عنوان نقيب يا سرپرست برگزيده شدند ، و چون اين رويداد از بيم كافران پس از گذشت ثلث اوّل شب در مكّه اتفاق افتاده به ليلة العقبة معروف است . ( مترجم )
[ 719 ]
خطمى انصارى و از قبيله اوس است . پيامبر اكرم ( ص ) گواهى او را برابر گواهى دو مرد قرار داد و اين به سبب قضيّهاى بوده كه مشهور است ، او در نبرد بدر و جنگهاى پس از آن حضور داشته ، و در روز فتح مكّه پرچم بنى خطمه از قبيله اوس به دست او بوده ، و در ركاب على ( ع ) در جنگ صفّين شركت كرده ، و پس از شهادت عمّار به ميدان كارزار تاخته ، و با او به فيض شهادت نائل شده است .
منظور از نظرأوهم من إخوانهم كسانى از اصحاب پيامبر اكرم ( ص ) است كه در صفّين به شهادت رسيدند ، مانند بديل و هاشم بن عتبه و مانند اين دو ، و مقصود از جمله تعاقدوا على المنيّة هم پيمانى آنان براى جنگ با مخالفان تا رسيدن به فيض شهادت است ، به جاى تعاقدوا ، تعاهدوا نيز روايت شده است ،
مراد از فجرة كه سرهاى اين بزرگان به سوى آنان حمل مىشود فرمانروايان شام است .
سپس امام ( ع ) از فقدان اينان شكوه و ناله مىكند و بعد به فضايل آنان كه مقصد غايى شريعت است اشاره مىفرمايد ، و آن عبارت است از تلاوت قرآن و فهم مقاصد و معانى آن ، و تفكّر در واجبات الهى ، يعنى درك هدف و توجّه به اسرارى كه عبادات به خاطر آنها واجب و بر پا داشته مىشود ، و بر اداى آنها مواظبت به عمل مىآيد و همچنين زنده داشتن سنّتهاى پيامبر ( ص ) ، و از ميان بردن بدعتها و پديدههاى مخالف ، و اين كه آنها براى بر پايى دين دعوت براى جهاد را اجابت كردند ، منظور از اين كه به پيشواى خود وثوق و اطمينان داشتند و از او پيروى كردند شخص خود آن حضرت و متابعت آنها از اوست ، مراد از رواح إلى اللّه بيرون رفتن براى جهاد است ، براى اين كه جهاد راهى است كه انسان را به خداوند و پاداشهاى او مىرساند .
امّا قيس بن سعد خزرجى از اصحاب رسول خدا ( ص ) و كنيهاش ابو عبد الملك است ، او از پيامبر اكرم ( ص ) احاديثى نقل كرده است ، پدرش سعد از سران قبيله خزرج بوده و به نام سعد بن عباده معروف و همان است كه پس از
[ 720 ]
درگذشت پيامبر خدا ( ص ) قبيلهاش در صدد برآمدند او را خليفه گردانند ، قيس از بزرگان شيعيان و دوستان علىّ ( ع ) است و در تمام جنگهاى آن حضرت حضور داشته است ، پس از علىّ ( ع ) از فرزندش امام حسن ( ع ) متابعت كرده ليكن از صلح آن بزرگوار با معاويه اظهار ناخشنودى كرده است .
ابو ايّوب انصارى نامش خالد بن سعد بن كعب خزرجى از طايفه بنى نجّار است ، او در پيمان عقبه و نبرد بدر و ديگر غزوات شركت داشته است ، پيامبر خدا ( ص ) هنگامى كه از مكّه هجرت كرد و وارد مدينه شد ، پس از خروج از ميان قبيله عمرو بن عوف در خانه ابو ايّوب فرود آمد و تا زمانى كه مسجد و خانههاى آن حضرت بنا و بدانجا منتقل شد در خانه او به سر مىبرد ، در جنگهاى جمل و صفّين در ركاب علىّ ( ع ) شركت داشته و در جنگ نهروان در مقدّمه سپاه آن حضرت بوده است . و توفيق از خداوند است .
[ 721 ]