فرموده است : الحمد للّه . . . تا الأمر .
امام ( ع ) خداوند را ستايش كرده به اعتبار اين كه همه آثار عالم خلق و امر به او بازگشت دارد و همگى موجودات به او منتهى مىشود ، آغاز آنها به صنع و آفرينش او باز مىگردد و فرجام آنها نيز به او پايان مىپذيرد ، زيرا او غايت مطلوب و نهايت مقصود همه پويندگان به سوى كمال است ، و اوست كه پس از فنا و زوال همه چيز پاينده و پايدار است .
همچنين او را سپاس گفته به اعتبار اين كه او واجب الوجود است و ذاتا استحقاق دوام و بقا دارد و آنچه جز اوست مستحقّ فنا و نيستى است ، زيرا بر حسب
[ 702 ]
ذات ، همگى ممكن الوجودند ، و چون حمد و سپاس گاهى براى اداى حقوق نعمتهاى گذشته ، و زمانى براى درخواست مزيد نعمت است ، لذا عبارت نحمده . . .
تا أداء ، به ملاحظه انواع نعمتهايى است كه خداوند متعال در گذشته ارزانى داشته كه عبارت است از نعمت خلق و ايجاد و اين كه آدمى را بر وفق حكمت و براى رسانيدن منفعت به او ، آفريده و از اين راه او را مورد احسان بزرگ خود قرار داده است ، سپس به اعتبار اين كه حقّ تعالى از طريق برقرارى نظام مستحكم آفرينش ، و هم به وسيله فرستادگان خود دلائل وجود خويش را روشن ساخته تا ما را به راه راست و بهشت نعيم سوق دهد و به سوى خويش هدايت فرمايد او را ستايش كرده است .
سپس از اين كه خداوند اسباب معاش و معاد ما را افاضه فرموده او را ستوده ،
و با عبارت إلى ثوابه . . . تا موجبا به آنچه موجب افزايش عنايات او مىشود اشاره فرموده است ، تا بدين وسيله به ثوابهاى اخروى كه موجب وصول نفس انسان به درجات كمال است دسترسى حاصل شود ، و نعمتهاى حاضر به وجهى نيكو زياده گردد چنان كه خداوند متعال فرموده است : « لَئنْ شَكَرْتُمْ لَأزِيْدَنَّكُمْ [ 1 ] » .
امام ( ع ) پس از اين شكر و سپاس ، با شرايط و اوصافى كه در سخنان خود . . .
تا و القول ذكر فرموده از خداوند درخواست كمك و يارى مىكند ، و درخواستى كه با اين اوصاف و ويژگيها باشد از هر تقاضاى ديگر به اجابت حق تعالى نزديكتر است ، زيرا اين درخواست از نظر اين كه توأم با رجا و اميد به پروردگار ، و يقين كامل به توانايى او در بذل سود و دفع زيان ، و همراه با شكر و سپاس او ، و اظهار فرمانبردارى در قول و عمل است ، جامع شرايط لازم مىباشد .
پس از اين امام ( ع ) به گفتار ادامه داده ايمان كامل خود را اظهار مىكند ،
ايمان كامل ، ايمان كسى است كه صفات مذكور را در خويشتن به كمال
[ 1 ] سوره ابراهيم ( 14 ) ، آيه ( 7 ) يعنى : اگر شكرگزارى كنيد ( نعمت خود را ) بر شما خواهم افزود .
[ 703 ]
رسانيده باشد ، يعنى مطالب عالى خود را از خداوند خواستار بوده و با يقين تمام او را محلّ اميد و مرجع آرزوها بداند ، و در لغزشهايى كه مرتكب مىشود به او بازگشت كند ، و در همه گرفتاريها و سختيها با ايمان راسخ به او رو آورد ، و در حالى كه او را اطاعت و فرمانبردارى مىكند ، در برابر عظمت و قدرتش فروتن باشد ،
و ضمن اعتقاد به توحيد و يگانگى وى نسبت به او اخلاص ورزد ، و آن گاه كه خداوند را به بزرگى ياد مىكند در برابر او كوچكى كند ، و هنگامى كه به خدا رو مىآورد به او پناه برد و در اين راه هر چه بيشتر بكوشد ، و ظاهرا ايمان كامل همين است .
سپس با ذكر امورى سلبى و ثبوتى به شرح زير به تنزيه حق تعالى پرداخته و به بالاترين نحو ممكن ، او را توصيف كرده است :
1 خداوند را پدر نيست تا در قدرت شريك او باشد ، زيرا معمولا پدر هر قدرتمندى صاحب قدرت است .
2 خداوند نزاده است تا اين كه در گذرد و ارثيّهاى بر جاى گذارد ، زيرا بر حسب معمول ، هنگامى كه انسان مىميرد فرزندش وارث اوست ، دليل تنزيه حقّ تعالى از اين كه زاييده نشده و نزاييده است اين است كه اين دو صفت از ويژگيهاى حيوان و مستلزم جسميّت است و بارى تعالى منزّه از اين است .
3 وقت و زمان بر هستى حقّ تعالى پيشى نگرفته است ، بديهى است وقت ،
جزيى از زمان است و چون او آفريننده وقت و زمان است لازم است بر آنها پيشى داشته باشد .
4 بر خداوند فزونى و كاستى عارض نمىشود ، زيرا زياده و نقصان كه مستلزم تغيير و دگرگونى است از لواحق ممكنات است و خداوند واجب الوجود و منزّه از امكان است .
5 خداوند با نشانههاى تدبير ، خود را به عقول ما نشان داده است ، مقصود از نشانههاى تدبير ، نظام متقن و سازماندهى مستحكمى است كه بر طبق مشيّت
[ 704 ]
حكيمانه و فرمان نافذ خود در جهان هستى برقرار ساخته است كه از آن جمله آفرينش آسمانهاست ، چنان كه فرموده است : « إنَّ فِيْ خَلْقِ الْسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ » و نيز « أوَلَمْ يَنْظُرُواْ فِيْ مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ » و در شرح خطبه نخست درباره اين كه آسمانها و زمين بر چيزى تكيه ندارند و بىعمود و پايه برپايند توضيح لازم داده شده است ، مقصود از دعوت آسمانها و زمين ، صدور حكم فرمانفرماى عالم وجود بر آنهاست ، و منظور از اجابت آنها وارد شدن آنها بنا به فرمان الهى در زمره موجودات است كه فرمانبردارى و اذعان كردند و بىهيچ سستى و درنگ پذيرفتند و با فروتنى يوغ نياز و امكان را در برابر واجب الوجود و قدرت و سلطنت او به گردن گرفتند .