لغات
ثفنة : جمع آن ثفنات است و به اعضايى از شتر كه روى زمين قرار مىگيرد گفته مىشود الخنوع : فروتنى يتعاوره : پياپى بر او وارد مىشود .
[ 698 ]
موطّدات : گستردهها طواعيه : فرمانبردارى إدلهمام : شدّت تاريكى حندس : به كسر حاء ، شب بسيار تاريك سفع : كوهها ، سفعه : سياهى مايل به سرخى و بيشتر به رنگ كوهها گفته مىشود .
يفاع : تپّه و زمين بلند أنواء : جمع نوء و اين عبارت است از سقوط ستاره يكى از منازل بيست و هشت گانه ماه در سمت مغرب مقارن فجر و طلوع ستاره رقيب آن از مشرق در روبروى آن همه شب در همان ساعت تا سيزده روز ، همچنين سقوط هر ستارهاى از منازل بيست و هشت گانه ماه را تا انقضاى سال به جز چهارده روزى كه ايّام جبهه است نوء گويند .
تلاشى : نابود شد رياش : لباس تلكّو : درنگ فجاج : راههاى ميان كوهها سجف : پردهها جلجلة : آواز رعد مرجحّنين : در حالى كه سر به زير انداختهاند .
طعمة : خوردنى