فرموده است : فإنّ اللّسان جموح بصاحبه .
اين سخن در بيان علّت لزوم نگهداشتن زبان است ، و اشاره به اين است كه زبان مانند اسب سركش كه صاحب خود را در پرتگاه هلاكت سرنگون مىكند ،
انسان را از مدار صفت فاضله عدالت بيرون مىبرد و به وادى صفات زشت و ناپسنديده كه موجب هلاكت در دنيا و آخرت است مىكشاند ، از اين رو واژه جموح ( سركش ) براى زبان استعاره است ، سپس سوگند ياد مىكند كه تقوا براى هيچ پرهيزگارى سودى به بار نمىآورد مگر آن گاه كه زبان خود را نگه دارد ، و اين سخن ، حقّ و درست است ، زيرا تقوايى كه داراى سود و فايده است آن است كه تمام و كامل باشد و نگهدارى زبان و بازداشتن آن از آلودگى به صفات زشتى كه نام برده شد از اجزاى مهمّ تقواست و بدون پرهيز از اين صفات بد ، تقوا تحقّق نمىيابد . بنابراين جز با نگهداشتن زبان از تقوا سودى حاصل نيست . پس از اين تذكّر مىدهد كه در هنگام سخن گفتن درباره آنچه مىخواهند بگويند و آنچه
[ 658 ]
گفتن آن را سزاوار نمىدانند درنگ و انديشه كنند و پيش از سنجش آن در ترازوى عقل از گفتار دم فرو بندند ، در اين جا به كسى كه انديشيده سخن مىگويد اطلاق مؤمن شده و ايمان با او قرين گشته تا مردم به تفكّر و انديشيدن ترغيب شوند و كسى را كه ناسنجيده لب به سخن مىگشايد منافق ناميده تا از اين شيوه دورى جويند .