فرموده است : فإنّه لا ينادي مناد يوم القيامة . . . تا آخر .
منظور از فرياد كننده ، زبان حال اعمال آدمى است ، و مراد از حرث يا زرع ،
هر عملى است كه از آن فايدهاى خواسته مىشود و ثمرهاى از آن به دست مىآيد ،
غرض از ابتلا در اين جا آثار اعمال زشت و عواقب بد آنهاست كه نفس به آنها دچار مىشود ، و به اندازه انحراف و خروج از طاعت پروردگار گرفتار كيفر و عذاب مىگردد ، و آشكار است كسى كه عمل به قرآن را مزرعه آخرت خود سازد ،
و كوشش در فهم معانى و مقاصد آن را وسيله تكميل و تهذيب نفس خود قرار دهد از ابتلاى به كيفرها و عذابها مصون خواهد بود ، پس از آن آنان را تشويق مىكند كه از كشت كنندگان بذر قرآن و پيروان آن باشند ، اين كه فرموده است : استدلّوه على ربّكم يعنى قرآن را دليلى حاضر در راه خود به سوى پروردگار قرار دهيد و استنصحوه على أنفسكم يعنى در برابر نفس امّاره كه انسان را به گناه مىكشاند و ديده دل را از مشاهده حقايق مىپوشاند ، قرآن را خيرخواه و راهنماى خود گردانيد و آن را وسيله سركوبى اين نفس سركش قرار دهيد ، و چون قرآن انسان را از پيروى خواهشهاى نفس منع مىكند لازم مىآيد كه اندرزهاى او در جهت سركوب آن پذيرفته شود ، معناى جمله اتّهموا عليه آراءكم اين است كه اگر نظريّهاى بر خلاف قرآن يافتيد آن را متّهم به بطلان كنيد زيرا برخاسته از نفس امّاره است ، معناى جمله و استغشّوا فيه أهوائكم نيز همين است ، جز اين كه در جمله پيش اتّهموا و در اين جا استغشّوا فرموده است زيرا هوى عبارت از خواهش نفس امّاره است بى آن كه درباره جواز آن به عقل مراجعه شود ، و اگر انسان بنا به حكمى از احكام از پيروى آن ممنوع باشد ، اين خواهش ، غشّ و فريبى آشكار خواهد بود ، امّا رأى را انسان گاهى با رجوع به عقل و زمانى بدون آن اتّخاذ مىكند و ممكن است حقّ و يا باطل باشد ، در اين صورت چون در مظنّه بطلان است اطلاق تهمت به آن
[ 653 ]
سزاوارتر است .
پس از اين امام ( ع ) شنوندگان را به ملازمت در عمل و مداومت در به جا آوردن كارهاى شايسته سفارش مىكند ، سپس از آنها مىخواهد كه با سعى در انجام دادن وظايف الهى خود براى رسيدن به عاقبتى نيكو و فرجامى پسنديده تلاش كنند ، يعنى پايان كار خود و سر انجام اعمال و هدف از آنها را در نظر گيرند زيرا چگونگى كارها بسته به پايان آنهاست ، بعد به استقامت يعنى پايدارى در عمل و شكيبايى بر آن دستور مىدهد ، و مراد از شكيبايى بر طاعت ايستادگى در برابر خواهشهاى نفس است ، تا مبادا انسان در برابر لذّات ناشايست گردن نهد و در نتيجه از راه راست بيرون رود ، پس از آن امام ( ع ) به ورع سفارش مىكند ، ورع ،
عبارت از ملازمت در انجام دادن اعمال خوب و پسنديده است ، اين كه آن بزرگوار ،
« نهايت » و « صبر » را با ادات « ثمّ » كه براى تراخى مىآيد عطف كرده براى اين است كه نهايت و عاقبت ، متأخّر از صبر و مرحله پايانى كار است ، علاوه بر اين صبر امرى عدمى و جدا از عمل است كه معنايى وجودى دارد ، بر خلاف استقامت در كار كه كيفيّت عمل مىباشد و بر خلاف ورع كه جزيى از عمل است ، تكرار اين الفاظ براى تأكيد مىباشد و نصب آنها بنا به قاعده اغراء است [ 6 ] .
سپس امام ( ع ) به منظور خود از ذكر « نهايت » اشاره مىكند كه آن عبارت از غايت و مقصدى است كه براى انسان تعيين شده ، و به آنها سفارش مىكند كه خود را به اين مقصد برسانند . اين هدف همان چيزى است كه آدميان براى رسيدن به آن آفريده شدهاند و عبارت از اين است كه آدمى در اين جهان خود را از پليديهاى شيطان پاكيزه كرده و خويشتن را لايق وصول به آستانه كبريايى حقّ گرداند ، و اين سخن مدلول حديث نبوى ( ص ) است كه فرموده است : « اى مردم براى شما نشانههايى است ، خود را به آنها برسانيد ، و در آفرينش شما غايت و
[ 6 ] إغراء يعنى : كسى را به چيزى تشويق و ترغيب كردن ، و اسمى كه « مغرى به » است منصوب به فعل مقدّر إلزم يا اطلب مىباشد . ( مترجم )
[ 654 ]
هدفى است به آن دست يابيد [ 7 ] . » مراد از غايت همان نهايت است كه امير مؤمنان ( ع ) ذكر فرموده است ، و منظور از معالم ، مقامات بهشت و منازل فرشتگان است ، همچنين در عبارت إنّ لكم علما فاهتدوا بعلمكم مقصود همين نهايت و غايت است ، واژه علم را در اين جا براى نفس نفيس خويش استعاره فرموده است ، پس از اين گوشزد مىكند كه براى اسلام مقصد و هدفى است و بايد خود را به آن برسانند و اين غايت همان سرانجام كار است كه در بالا توضيح داده شد .