فرموده است : إنّه ( فإنّه خ ) ما توجّه العباد إلى اللّه بمثله .
يعنى : هيچ چيزى مردم را مانند قرآن به خدا متوجّه نمىكند ، زيرا قرآن كريم همگى علومى را كه از كمالات نفس شمرده مىشوند در بر دارد ، همچنين مشتمل بر همه مكارم اخلاق و صفات عالى انسانى است و نيز از همه زشتيها و پليديها كه مايه هلاكت و نابودى آدمى است منع مىكند ، واژههاى شافع و مشفّع را بطور استعاره آورده است و وجه مناسبت اين است كه تدبّر و انديشيدن در آيات قرآن و عمل به احكام آن ، موجب محو عوارض زشتى است كه در نتيجه ارتكاب گناه بر نفس عارض مىگردد ، و زدوده شدن آنها از قلب ، سبب محو خشم خداوند است و به منزله عمل شفيعى است كه شفاعت او مقبول افتاده و توانسته است اثر خطا را از دل كسى كه نزد او به شفاعت او مقبول افتاده و توانسته است اثر خطا را از دل كسى كه نزد او به شفاعت رفته بزدايد ، راز اين حديث مرفوع كه فرموده است : « هيچ شفيعى از فرشته و پيامبر و جز اينها برتر از قرآن نيست [ 5 ] . » نيز همين است ، همچنين كلمههاى قائل و مصّدق نيز استعاره است زيرا قرآن مانند گويندهاى راست گفتار داراى الفاظ است كه چون آن كلمات ادا شود تكذيب آنها ممكن نيست ، سپس معناى شافعا مشفّعا را بازگو مىكند كه اين شفاعت در روز قيامت است ، پس از آن فعل محل به ( نزد كسى از او بد گويى كرد ) را براى قرآن به طريق استعاره آورده است ، زيرا قرآن به زبان حال در پيشگاه علم خداوند و محضر ربوبى او بر ضدّ كسى كه با خوددارى از پيروى ، و مخالفت با احكام و آياتش از آن روى گردانيده گواهى مىدهد و اين شهادتى است كه نه تنها
[ 5 ] ما من شفيع من ملك و لا نبىّ و لا غيرهما أفضل من القران .
[ 652 ]
تكذيب نمىشود ، بلكه تصديق آن واجب است بنابراين قرآن در اين جا مانند شخصى است كه نزد پادشاه رود و درباره ديگرى بدگويى كند .