شرح
امام ( ع ) به شنوندگان دستور مىدهد كه از آنچه خداوند در كتاب خود بيان فرموده ، و بر زبان پيامبرش ( ص ) جارى گشته است استفاده كنند و اندرزهاى الهى و راهنماييهاى او را به منظور رسيدن به هدفى كه براى آن آفريده شدهاند بپذيرند و پند گيرند ، اين كه در جملات مذكور لفظ جلاله « اللّه » تكرار و از آوردن ضمير به جاى نام ، خوددارى شده براى تعظيم و بزرگداشت امورى است كه درباره آنها سفارش شده است ، پس از اين به دلائل وجوب امتثال و فرمانبردارى از اوامر خداوند اشاره و يادآورى مىكند كه خداوند با بيان آيات روشن و هشدارهاى آشكار عذر خود را در تنبيه و مجازات خطاكاران اعلام و با فرستادن پيامبران حجّت را بر بندگان تمام كرده ، و در كتاب خود با ذكر اعمال شايستهاى كه پسنديده اوست و كارهاى ناروايى كه مكروه اوست بندگان خويش را ارشاد فرموده كه از آنچه محبوب اوست پيروى كنند و از هر چه پسنديده او نيست دورى ورزند ، سپس تذكّر مىدهد كه طاعت حقّ و امتثال اوامر او توأم با سختى و كراهت طبع است و حديث نبوى ( ص ) را در اين باره ذكر مىكند ، و چه نيكوست محتواى اين خبر كه در آن تنها از سختى طاعات نام برده نشده بلكه طبق آن ،
بهشت با سختيها قرين گشته ، و در شدايد و ناملايمات محجوب گرديده است تا براى به دست آوردن آن ، شوق و رغبت انسانها بر انگيخته شود و در بر طرف ساختن
[ 648 ]
حجاب مكروهات و تحمّل سختيها و ناگواريها كوشش به عمل آيد ، همچنين در اين حديث آمده كه شهوات ، دوزخ را احاطه كرده و هوسها گرد آتش را فرا گرفته است تا مردم از هوسها بپرهيزند و از شهوتهاى نفسانى و هواهاى شيطانى دورى جويند .
امام ( ع ) پس از آن كه با ذكر حديث نبوى ( ص ) و ياد آورى بهشت سختيهايى را كه ملازم با طاعت است آسان مىگرداند و با اشاره به دوزخ هوسها و خواستهايى را كه دورى از آنها را لازم مىداند تحقير مىكند ، توضيح مىدهد كه هيچ طاعتى نيست مگر اين كه نفس انسان از آن كراهت دارد و گناهى نيست مگر اين كه طبع آدمى خواهان آن است ، و راز اين مطلب را پيش از اين دانستى زيرا نفس انسان از نيروى شهوانى بيش از نيروى عقلانى پيروى مىكند بويژه در مورد لذّات محسوسى كه در دسترس اويند ، ليكن عذاب خدا را به دنبال دارند ،
سپس آن حضرت از خداوند مىخواهد كه رحمت كند كسى را كه از شهوات و هوسهاى خود دست بردارد ، نزع عن شهواته يعنى : از افتادن در شهوات باز ايستد و نفس امّارهاش را سركوب سازد ، زيرا خواستهاى آن از هر چيزى نسبت به خداوند دورتر ، و سركوب آن از هر چيز ديگر دشوارتر است . پس از اين توضيح مىدهد كه كارى را كه نفس بدان مشتاق و خواستار آن است گناه و نافرمانى پروردگار است ، پس از آن از احوال مؤمن راستين آگاهى مىدهد ، كه او در شب و روز پيوسته نفس خويش را متّهم مىگرداند و آن را دچار نقص و عيب مىبيند و سرزنش مىكند ، و احوال آن را زير نظر مىگيرد و از آن خواهان اعمال شايسته بيشتر است ،
و ما به اين مطلب پيش از اين اشاره كردهايم . بعد از آن به شنوندگان دستور مىدهد كه در روگردانيدن از شهوتها و لذّتهاى دنيا همانند بزرگان اصحاب كه بر شما پيشى گرفتهاند و آنانى كه از پيش روى شما در گذشته و به بهشت رفتهاند باشيد ، واژههاى تقويض ( ويران كردن ، عمود خيمه را بر چيدن ) و طىّ ( پيچانيدن ، در نور ديدن ) را براى آنها استعاره فرموده است ، زيرا آنان مانند مسافر كه
[ 649 ]
براى سفر دارايى خود را رها مىكند و خيمهاش را بر مىچيند ، از علايق و دلبستگيهاى دنيا بريدند و به سوى آخرت كوچ كردند .
پس از اين امام ( ع ) به ذكر قرآن و فضايل آن مىپردازد تا شنوندگان را به پيروى از آن برانگيزد ، صفت ناصح را براى قرآن استعاره آورده است ، بدين مناسبت كه قرآن پيرو خود را مانند خيرخواهى اندرزگو به انواع مصالح راهنمايى مىكند ، جملههاى لا يغشّ و هادى الّذي لا يضلّ ترشيح اين استعاره است يعنى قرآن پند دهندهاى است كه فريب نمىدهد و راهنمايى است كه گمراه نمىكند ،
همچنين صفت محدّث ( سخنگو ) را براى قرآن استعاره آورده است ، و با جمله لا يكذب ( دروغ نمىگويد ) ترشيح داده است ، مناسبت استعاره اخير براى اين است كه قرآن مانند سخنگويى راست گفتار ، مشتمل بر اخبار و سرگذشتهاى راست و درستى است كه از آن فهميده و دانسته مىشود ، منظور از مجالست با قرآن همنشينى با حافظان و قاريان آن است كه به وسيله آنها آيات آن استماع مىگردد ، و در آنها تأمّل و انديشه به عمل مىآيد ، زيرا در قرآن آيات روشن و نواهى هشدار دهندهاى است كه بر بينش كسى كه خواهان آگاهى و بصيرت است مىافزايد ، و از كورى جهل و ظلمت نادانى مىكاهد . پس از اين امام ( ع ) تذكّر مىدهد كه پس از قرآن براى كسى نادارى و فقرى باقى نيست ، يعنى پس از نزول قرآن و بيان روشن آن ، مردم براى اصلاح امور معاش و معاد خود به هيچ حكم و دستورى نياز ندارند ، همچنين فرموده است براى كسى پيش از قرآن هيچ گونه غنا و توانمندى وجود نداشت ، مراد اين است كه پيش از نزول قرآن براى نفوس گمراه و نادان هيچ گونه بىنيازى از آن وجود نداشته است ، بنابراين ويژگى است كه به آنان دستور مىدهد بهبود دردهاى خود را از قرآن بخواهند و مقصود از دردها بيمارى جهالت است ، و براى رفع سختيها و بدبختيهاى خويش از آن كمك جويند ، تا آن جا كه بينايى بر مصالح دنيا و آخرت و شناخت خوب و بد امور را از قرآن طلب كنند ، سپس امير مؤمنان ( ع ) بزرگترين دردهاى ناشى از
[ 650 ]
جهالت را به شرح زير نام مىبرد و سخن خود را كه قرآن شفا بخش اين دردهاست تكرار مىكند :
1 كفر به خداوند يكى از بزرگترين بيماريهاى حاصل از جهل و نادانى است ، و اين عبارت است از كورى دل و ناتوانى نيروى انديشه كه يكى از قواى نفس است از اين كه آفريننده و پديد آورنده خود را بشناسد و كوردلى و سست انديشى او به آن جا برسد كه به انكار وجود خالق بپردازد و يا شريكى براى او قائل شود و يا صفات آفريدگان را به او نسبت دهد .
2 ديگر از بيماريهاى ناشى از جهالت نفاق و دورويى است و اين با صفت زشت دروغگويى كه مقابل خوى پسنديده راستگويى است ، همراه است همچنين از لوازم و آثار نفاق غدر و خيانت است كه در برابر صفت وفا قرار دارد ، ما پيش از اين درباره احوال نفس هنگامى كه دچار كفر و نفاق شود سخن گفتهايم .
3 ديگر از عوارض نادانى ، غوايت و سرگردانى است ، و اين پديدهاى است برخاسته از كوتاهى در به دست آوردن صفت پسنديده حكمت .
4 ديگر گمراهى و ضلالت است و اين نتيجه انحراف از طريق اعتدال است .
اين كه امام ( ع ) فرموده است قرآن شفاى بيماريهاست اشاره است به گفتار پيامبر اكرم ( ص ) كه فرموده است : دلها مانند آهن زنگار مىگيرد ، گفته شد : اى رسول خدا اين زنگار با چه چيزى زدوده مىشود ؟ فرمود : با تلاوت قرآن و در ياد مرگ بودن ، و ما مىدانيم كه در بسيارى از جاهاى قرآن ذكر مرگ آمده است .
پس از اين دستور مىدهد كه به وسيله قرآن خواستهاى خود را از خداوند بخواهيد ، منظور اين است كه نفوس خود را به كمالاتى كه قرآن مشتمل بر آنهاست آراسته و آماده كنيد تا درخواستهاى شما از جانب خداوند بر آورده شود و با دلبستگى به قرآن و دوستى آن به خداوند رو آوريد ، زيرا هر كس قرآن را دوست بدارد به آنچه در آن دستور داده شده خود را آراسته و كامل مىگرداند ، و در
[ 651 ]
اين صورت به گونهاى شايسته و نيكو به خدا رو مىآورد .