فرموده است : و لكن أخاف أن تكفروا فيّ برسول اللّه ( ص ) .
يعنى بيم دارم درباره من غلوّ كنيد و مرا بر پيامبر خدا ( ص ) برترى دهيد ،
بلكه بيم داشت كه با غلوّ درباره او به خدا كافر شوند چنان كه نصارا هنگامى كه مسيح ( ع ) آنان را از امور غيبى خبر مىداد مدّعى خدايى او شدند . سپس فرموده است : ألا و إنّى مفضيه إلى الخاصّة يعنى من اين اخبار و اسرار را به خواصّ اصحاب خود مىرسانم ، منظور از خواصّ اصحاب ، ياران دانشمند و ثابت قدم اوست كه به رسوخ و استحكام ايمان آنها مطمئن ، و از انحراف آنها به كفر ايمن است ، و اين روش همه بزرگان علم و حكمت است كه ودايع دانش خود را جز به كسانى كه شايستگى آن را داشته باشند نمىسپارند ، با اين همه چنان كه مىدانيم برخى از مردم براى على ( ع ) مقام نبوّت قائل شدند ، و او را در رسالت شريك حضرت محمّد ( ص ) دانستند و گروهى از اين بالاتر رفته درباره او ادّعاى الوهيّت كردند و مدّعى شدند كه او محمّد ( ص ) را به پيامبرى فرستاده است ، و ادّعاهاى باطل ديگرى كه غلاة و گمراهان درباره آن حضرت گفته و رواج دادهاند ، يكى از شاعران اينها گفته است :
و من أهلك عادا و ثمود بدواهيه
و من كلّم موسى فوق طور إذ يناديه
و من قال على المنبر يوما و هو راقيه :
سلونى أيّها النّاس فحاروا في معانيه [ 2 ]
[ 1 ] و شما را آگاه مىكنم به آنچه مىخوريد و آنچه در خانههايتان ذخيره مىكنيد .
[ 2 ] على ( ع ) كسى است كه اقوام عاد و ثمود را با بلاهاى سخت خود نابود ساخت ، على ( ع ) كسى است كه با موسى ( ع ) در هنگامى كه بر بالاى كوه طور او را ندا كرد سخن گفت ، على ( ع ) كسى است كه روزى كه بر بالاى منبر رفته بود گفت : اى مردم از من بپرسيد . . . و مردم در معانى گفتار او حيران شدند .
[ 638 ]
و ديگرى گفته است :
إنّما خالق الخلائق من
زعزع أركان خيبر جذبا
قد رضينا به إماما و مولى
و سجدنا له إلها و ربّا [ 3 ]
پس از اين امام ( ع ) سوگند ياد مىكند كه جز به راستى سخن نگفته و آنچه درباره اين امور خبر مىدهد غير از اين نيست ، و اعلام مىكند كه پيامبر خدا ( ص ) اين اسرار را به او آموخته و محلّ نابودى آن كسى را كه نابود مىشود و . . . به او خبر داده است ، أفضى به إلىّ يعنى آن را به من رسانيده و مرا بدان آگاه ساخته است .
بايد دانست كه آنچه را پيامبر خدا ( ص ) به على ( ع ) آموخته برخى به صورت جزيى بوده و فرد فرد وقايع را به او خبر داده است ، و بعضى به گونه كلّى بوده ، به اين معنا كه اصولى كلّى به آن حضرت القا مىفرموده است كه ذهن آن حضرت را آماده مىكرده تا صور امور جزيى از جانب حقّ تعالى به او افاضه شود چنانكه پيش از اين گفتهايم ، و آنچه در اين زمينه از آن حضرت نقل شده خطبهاى است كه در آن از حوادث دردناك آينده سخن گفته و به قرامطه اشاره كرده و فرموده است : دوستى و هواخواهى ما را مدّعى مىشوند و كينه و دشمنى ما را در دل پنهان مىدارند به دليل اين كه وارثان ما را مىكشند و از سنّتهاى ما دورى مىگزينند . و آنچه در اين باره اتّفاق افتاد به همان گونه بود كه آن حضرت خبر داده بود ، چه قرامطه شمار زيادى از خاندان ابو طالب را كشتند كه نامهاى آنها در كتاب مقاتل الطالبيّين نوشته ابو الفرج اصفهانى [ 4 ] مذكور است .
[ 3 ] تنها خالق آفريدگان كسى است كه پايههاى خيبر را به لرزه درآورد و از جا كند ما خشنوديم به اين كه پيشوا و سرور ماست و به اين كه معبود و پروردگار ماست نيز او را سجده كرديم .
[ 4 ] ابو الفرج اصفهانى از اعاظم دانشمندان ، و در فنون ادب ، موسيقى ، وقايع و انساب سر آمد اقران خود مىباشد ، در سال 284 ه متولّد شده و در بغداد به تحصيل علوم پرداخته و زيدى مذهب بوده است ،
كتاب اغانى و مقاتل الطالبيّين او معروف است ، وفات او را به سال 356 ه نوشتهاند . نامه دانشوران ( مترجم )
[ 639 ]
برخى از شارحان گفتهاند : امام ( ع ) در خطبهاى كه ذكر شد به ستونى كه در مسجد كوفه به آن تكيه مىداد اشاره مىكند و مىگويد : گويا حجر الاسود را مىبينم كه در اين جا نصب شده است ، واى بر آنها فضيلت حجر الاسود در ذات آن نيست بلكه به سبب جايگاه و موضع آن است ، و آن ، مدّتى در اين جا و مدّت ديگرى در اين جا ( به محلّهايى اشاره فرمود ) باقى مىماند سپس آهنگ جايگاه خود كرده و به محلّ نخستين خود باز مىگردد ، و آنچه قرامطه [ 5 ] نسبت به حجر الاسود كردند به همان گونه بود كه آن حضرت بدان آگاهى داده بود .
ما درباره درستى اين گفته ايراد داريم ، زيرا مشهور اين است كه قرامطه حجر الاسود را به سرزمين بحرين منتقل و براى آن محلّى بر پا و ساختمان كردند كه تا هم اكنون كعبه ناميده مىشود ، حجر الاسود مدّتى در اين محلّ نگهدارى و سپس به مكّه باز گردانيده شد . گفته شده كه در هنگام آوردن حجر الاسود از مكّه بيست و پنج شتر بر اثر حمل آن مرد ، و اعاده آن به خانه كعبه تنها به وسيله يك شتر كه نيرومند هم نبود انجام گرفت ، و اين شواهد از اسرار دين خداست ، براى نقل نشده كه قرامطه دو بار حجر الاسود را از مكّه به جاى ديگر نقل كرده باشند . و خدا داناتر است .
[ 5 ] قرامطه فرقهاى از غلات اسمعيليهاند و چون يكى از سران آنها به نام حمدان بن اشعث ملقب به قرمط بوده به قرامطه معروف شدهاند ، اينها زيارت قبور و بوسيدن حجر الاسود و اعتقاد به ظواهر آيات را حرام مىدانستهاند و قائل به تأويل بودهاند . فرهنگ دهخدا ( مترجم )
[ 640 ]