فرموده است : و اللّه ما استعجل . . . تا و يقع الشّكّ .
اين سخن به سران جنگ جمل اشاره دارد كه براى اين كه مردم را درباره كشندگان عثمان به شكّ و شبهه اندازند خونخواهى او را دستاويز خود كرده روانه
[ 632 ]
بصره شدند . سپس در ردّ اين شبهه بيان مىكند كه طلحه جز از بيم اين كه خون عثمان را از او مطالبه كنند خروج نكرده است ، زيرا او مورد اين گمان و متّهم به قتل عثمان است ، و ما پيش از اين درباره اين كه طلحه مردم را بر كشتن عثمان بر مىانگيخت و آنان را از هر سو در خانه او گرد مىآورد سخن راندهايم ، نقل شده كه طلحه سه روز تمام مردم را از به خاك سپردن عثمان بازداشت ، و حكيم بن حزام و جبير بن مطعم براى دفن او از على ( ع ) كمك خواستند امّا طلحه عدّهاى را سر راه آنها نشانيد تا آنان را با سنگ مورد تعرّض قرار دهند ، پس چند تن از ياران طلحه جنازه عثمان را بيرون برده تا در كنار ديوارى كه به حشّ كوكب معروف و گورستان يهود بود برسانند ، هنگامى كه جنازه را به آن جا منتقل ساختند نخست آن را سنگباران كردند سپس تصميم گرفتند آن را به كنارى اندازند ليكن على ( ع ) به آنها پيغام داد و آنها را از اين كار بازداشت تا اين كه در همان حشّ كوكب به خاك سپرده شد ، روايت شده طلحه براى جلوگيرى از دفن عثمان در گورستان مسلمانان به جنگ و جدال پرداخت و گفت : سزاوار اين است كه در دير سلع يعنى گورستان يهود به خاك رود .
خلاصه چنان كه آن بزرگوار فرموده است : در ميان قوم ، هيچ كس بر كشتن عثمان از او حريصتر نبود ليكن اكنون در صدد بر آمده حقيقت را دگرگون كند و با گردآورى شمارى از مردم زير عنوان قيام براى خونخواهى عثمان امر را بر مردم مشتبه كرده ، آنها را درباره دخالت او در اين امر به شكّ و ترديد اندازد .