شرح
هدف از اين خطبه بيان عجايب خلقت و شگفتيهاى آفرينش آلهى به منظور توجّه به آنها و تفكّر در عظمت و قدرت اوست ، معناى واژه ابتداع را پيش از اين گفتهايم ، و مراد از موات هر چيزى است كه جاندار نيست ، و مقصود از ساكن آنچه مانند زمين است مىباشد ، و دارندگان حركت ، افلاك و ستارگانند ، شواهد البيّنات عبارت از دلايلى است كه در نزد عقول بشرى با مشاهده ظرافتهايى كه در آفرينش آفريدگان به كار رفته ، و گوياى لطف صفت و كمال قدرت اوست ثابت و محقّق گشته است ، و در برابر اين دلايل و راههاى روشنى كه براى شناخت خداوند و اقرار به وجود او و لزوم فرمانبردارى از اوامرش موجود است سر تسليم فرود آوردهاند ، و چون اين دلايل شدّت ظهور و بانگ بلندى در گوش عقل دارد براى اين آواز و رسوخ آن در گوشها واژه نعيق را استعاره فرموده است ، نخستين ما در جمله ما انقادت له مفعول فأقام در جمله پيش است ، و ضمير له به ما در جمله مذكور باز مىگردد ، و ضمير به در جمله معترفة به و له در عبارت مسلّمة له به الى اللّه برگشت دارد ، و ضمير دلائله محتمل است به هر يك از اين دو باز گردد ،
دوّمين ما در جمله و ما ذرأ بنابراين كه به ضمير دلائله كه مضاف اليه است عطف شده است ، محّلا مجرور است ، و معنا چنين است كه : دلايل يگانگى او و براهين آنچه را بيافريده در گوشهاى ما بانگ برآورده است ، و ما پيش از اين بيان كردهايم كه چگونه كثرت مخلوقات و تنوّع و اختلاف آنها دليل بر يگانگى و يكتايى او است ، پرندگانى را كه خداوند در شكافهاى زمين جاى داده از قبيل مرغ سنگخواره و نوعى جغد است ، و آنها را كه در زمينهاى پهناور سكنا بخشيده امثال كبك است ، و مرغانى را كه بر ستيغ كوهها نشيمن داده مانند شاهين و صقر ( به
[ 562 ]
فارسى آن را چرغ گويند ) و ديگر مرغان بلند پرواز است .
پس از اين امام ( ع ) اختلاف مرغان را از نظر چگونگى بالها و شكل ، و كيفيّت آفرينش آنها بر حسب قدرت و حكمتى كه خداوند دارد بيان مىكند ، و سپس به نحوه پيدايش و ايجاد آنها به صورتهاى گوناگون و رنگهاى متفاوت و به هم پيوستن اجزاى بدن آنها ، و درشتى و ستبرى برخى از اين مرغان اشاره مىكند كه به سبب سنگينى جثّه مانند شتر مرغ قادر به پرواز در هوا نيستند ، و به دنبال اين گفتار از لطف حكمت و ظرافتى كه در تنظيم رنگهاى گوناگون اين مرغان به كار رفته و رنگ آميزيهاى شگفتآورى كه از آنها شده سخن گفته و مىفرمايد برخى از اينها در قالب يك رنگ آفريده گرديده امّا بر گردن آنها طوقى به رنگ ديگر قرار داده شده است همانند فاختگان ، سپس بيان حال طاووس را آغاز مىكند ، و از لطافت و ظرافت آفرينش آن ، و اين كه همه رنگها در خلقت آن به كار رفته سخن مىگويد ، و چه نيكو و كامل آن را توصيف فرموده به گونهاى كه بيانى رساتر و بليغتر از اين سخنان كه مشتمل بر همه حكمتها و لطايف موجود در اين مخلوق است ممكن نيست ، امّا برخى از الفاظ آن حضرت نيازمند توضيح است كه در زير بيان مىشود :
مراد از قصب ( نى ) نى پرهاى دم و دو بال طاووس است ، و مقصود از إشراج به هم پيوند دادن و پيوسته كردن بن و ريشه آنها به اعصاب و استخوانهاى اين حيوان و در آوردن آنها در يكديگر است ، گفتار آن حضرت درباره چگونگى به جنبش در آمدن طاووس نر براى آميزش با ماده خود توصيف كسى است كه آن را به چشم ديده و با دقّت آن را مورد بررسى قرار داده باشد ، تشبيه دم آن در هنگامى كه در صدد جماع و آميزش است به بادبان كشتى دارين تشبيهى بسيار زيباست ،
زيرا طاووس در اين حالت پرهاى دمش را مىگشايد و آن را پخش ، و سپس آن را بلند كرده و راست نگه مىدارد و در اين موقع درست همچون بادبان كشتى مىماند كه بر پا شده باشد ، و اين تشبيه را با ذكر جمله عنجه نوتيّه ( ناخدا بادبان
[ 563 ]
را به هر سو مىگرداند ) كامل فرموده است ، زيرا كشتيبانان شراع يا بادبان كشتى را گاهى سخت و محكم ، و زمانى سست و رها مىكنند و در موقعى آن را به سوى راست و زمانى به سمت چپ مىچرخانند ، و اين به مقتضاى مسير و مقصد آنهاست كه لازم مىآيد از سويى به سوى ديگر حركت كنند ، از اين رو اين حيوان را در هنگامى كه براى آميزش با مادهاش مىخرامد و با عشوه و ناز دمش را مىگشايد و به هر سو مىگرداند به كشتيبانان و كارى كه در گشودن و گردانيدن بادبان كشتى مىكنند تشبيه كرده است ، اين مشابهت را آن چنان كه بايد ،
كسانى مىتوانند درك كنند كه طاووس را در اين حال ديده ، و كشتى را در پيمودن دريا مشاهده كرده باشند ، و به همين سبب فرموده است كه من تو را به ديدن اين جريان حواله مىدهم ، نه مانند آن كس كه تو را به سندى ضعيف رجوع دهد ، اين كه امام ( ع ) در جمله كأنّه قلع دارىّ واژه دارين را ذكر فرموده براى اين است كه اين كلمه نام بندرى بوده كه در زمان آن حضرت آباد و معمور بوده است .