ترجمه
در پاسخ يكى از يارانش كه پرسيده است چگونه شما را از اين مقام كه به آن سزاوارتريد بر كنار داشتند ايراد فرموده است :
« اى برادر بنى اسدى تنگ ، مركبت سست است و جنبان ، و مهار آن را نابهنگام رها مىكنى [ 1 ] ، با اين همه حرمت خويشاوندى تو بر قرار ، و حقّ پرسش پا برجاست ، و اكنون كه خواستهاى بدان : امّا اين كه در موضوع خلافت بر ما تسلّط يافتند ، در حالى كه ما در نسب از آنها برتر ، و پيوندمان با پيامبر خدا ( ص ) استوارتر است براى اين بود كه خلافت امرى مرغوب و برگزيده بود ، گروهى نسبت به آن حرص ورزيدند ، و گروهى ديگر بخشش كرده از آن چشم پوشيدند ، و داور ميان ما و آنها خداوند است و بازگشت در روز رستاخيز به سوى اوست . ( در اين جا امام ( ع ) به شعر زير تمثّل جست ) :
ودع عنك نهبا صيح في حجراته
و هلمّ الخطب في ابن أبي سفيان [ 2 ]
همانا روزگار پس از آن كه مرا گريانيد به خنده درآورد ، به خدا سوگند آن شگفت نيست ، اى واى از اين امر عجيب كه شگفتى را به آخر مىرساند و بر كژى مىافزايد ، اين گروه كوشيدند نور خدا را كه در جايگاه خود مىدرخشيد خاموش كنند ، و راه جوشش چشمه آلهى را مسدود گردانند ،
و ميان من و خودشان آب را گل آلود و زهرآگين سازند ، اكنون اگر از ما و آنها
[ 1 ] اين مرد در روزهاى نبرد صفّين به اين پرسش پرداخته بود . ( مترجم )
[ 2 ] يعنى حادثه غارتگرى را كه فريادها در پيرامون آن سر داده شد فروگذار و بيا اين حادثه مهمّ راجع به پسر ابى سفيان را بشنو . مصرع نخست اين شعر از امرء القيس است . ( مترجم )
[ 536 ]
محنتهاى اين مصيبت برطرف شود ، آنان را به سوى حقّ خالص خواهم كشانيد ، و اگر پيشامد چيز ديگرى بود « فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ ،
إنَّ اللّهَ عَلِيْمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ [ 3 ] »