فرموده است : فعند الصّباح يحمد القوم السّرى .
اين مثل براى كسى آورده مىشود كه رنج كشيده تا به آسايش برسد ، زيرا اصل مثل درباره كسانى است كه شب را نياسوده و راه پيمودهاند و تنها هنگامى كه بامداد شود و به نزديك منزلگاه برسند مورد ستايش قوم قرار مىگيرند ، در اين جا منظور از صباح يا بامداد زمانى است كه روح از بدن جدا شود ، و يا به سبب پيروى كامل از تربيتها و رياضتهايى كه ذكر شد و تابش انوار جهان بالا بر او ، و اتّصالش با ملأ اعلا ، بكلّى از دنيا روى گرداند كه در اين هنگام بردبارى او در برابر ناملايمات ، و پشت پا زدن او به لذّات ، و تحمّل سختيها و تلخيهاى دنيا عاقبتى محمود و فرجامى پسنديده دارد ، و مطابقت اين مثل با اين معنا روشن و جايگزين بيان آن است .
نقل شده است كه از آن حضرت پرسش شد چرا بر جامه خود وصله مىزنى ، فرمود : با اين كار دل ، خاشع و فروتن مىشود و مؤمنان از اين كار پيروى مىكنند ، از جمله رواياتى كه درباره زهد آن حضرت نقل شده ، روايت احمد بن حنبل [ 11 ] در مسندش از ابى النّور حوّام ساكن كوفه است كه گفته است : علىّ بن ابى طالب ( ع ) به همراه غلام خود به بازار نزد من آمد و اين به هنگام خلافت او بود ، دو پيراهن از من خريد ، و به غلام خود گفت : هر كدام را مىخواهى برگزين غلام يكى را برگزيد ، و ديگرى را على ( ع ) برداشت و پوشيد ، و چون آستين جامه
[ 11 ] احمد بن محمّد بن حنبل چهارمين پيشواى اهل سنّت و جماعت است ، اصلا از مردم مرو بوده و نسبش به ذى التّديه رئيس خوارج مىرسد ، در بغداد نشو و نما كرده و در همان جا به سال 241 ه به خاك رفته است ، كتاب مسند او معروف است . نامه دانشوران ( مترجم )
[ 526 ]
براى دستش بلند بود ، به غلام فرمود : زيادى آستين را ببر ، غلام چنين كرد ، سپس سر آستينها را دوخت و رفت . همچنين احمد بن حنبل روايت كرده است كه هنگامى كه عثمان كسانى را نزد على ( ع ) فرستاد ، ديدند آن حضرت عبايى بر تن كرده و بند عقالى به دور آن پيچيده و مشغول روغن مالى شتر خويش مىباشد ،
اخبارى كه درباره زهد آن حضرت رسيده بسيار است . و توفيق از خداوند است .
[ 527 ]