اين كه فرموده است : و اللّه ما سأله إلاّ خبزا
يعنى به خدا سوگند جز گرده نانى از او درخواست نكرد . تفسير آيهاى است كه در خطبه ذكر شده است ، و مفسّران نيز همين را در تفسير آيه مزبور نقل كردهاند ، صفاق بطن پوست زيرين شكم است و شفيف نازكى آن است كه مانع مشاهده آنچه در پشت آن قرار دارد نيست ، تشذّب لحم عبارت از تفرّق و پراكندگى گوشت است ، واژه مزامير براى صوت داوود ( ع ) و لفظ ادام ( نانخورش ) براى گرسنگى و كلمه سراج ( چراغ ) براى ماه و ظلال ( سايه ) براى مشارق و مغارب زمين ، و فاكهه و ريحان براى رستنيهاى زمين ، و دابّه ( چهارپا ) براى پاها و واژه خادم ( خدمتكار ) را براى دستها استعاره آورده است ، وجه مناسبت در استعاره نخستين مشترك بودن آواز داوود ( ع ) با نغمه مزمار ( قرهنى ) است و اين آلتى است كه با دميدن در آن نواخته مىشود ، نقل شده هنگامى كه داوود ( ع ) در محراب عبادت مزامير مىخواند وحوش و پرندگان بر او گرد مىآمدند تا از لذّت آواى خوش و نغمه دلكش او بهرهمند شوند ، مناسبت استعاره دوّم اين است كه همان گونه كه نانخورش موجب قوام بدن است گرسنگى مايه قوام او بود ، و مناسبت استعاره سوّم مشاركت ماه و چراغ در دادن روشنايى است ، وجه مشابهت استعاره چهارم اين است كه او همچنان كه از گرما به سايه پناه مىبرد از سرما نيز به مشارق و مغارب زمين يعنى به اين سو و آن سوى زمين رو مىآورد ، مناسبت استعاره پنجم اين كه استفاده از رستنيهاى زمين براى ذائقه و شامّه او همان گوارايى و خوشبويى را داشت كه ميوهها و گلها براى ديگران گوارايى و لذّت دارد ، وجه استعاره ششم و هفتم اين است كه از پاها و دستهايش همان فايده را مىبرد كه از مركب و خدمتكار سود برده مىشود .
بارى چگونگى احوال پيامبران مذكور عليهم السّلام و درجه زهد و اعراض آنها از دنيا و بطور كلّى اكتفاى آنها به پايينترين حدّ ضرورت در طعام و لباس از امورى است كه معلوم و از طريق تواتر روشن است ، امّا اين كه گفته شده
[ 520 ]
داوود ( ع ) قارى بهشتيان است چنان كه در اخبار نيز وارد شده است براى اين است كه هر امر نيكويى در عرف مردم ، به بهشت نسبت داده مىشود ، يا به اين مناسبت است كه آواز داوود ( ع ) با همه خوبى و زيبايى كه داشت انسان را به سوى بهشت جذب و به خدا دعوت مىكرد .
امام ( ع ) پس از بيان حال پيامبران مذكور ( ع ) تذكّر مىدهد كه به پيامبر گرامى ( ص ) خويش تأسّى جويند ، زيرا همگى پيامبران مأمور بودند بطور مطلق به رسول اكرم ( ص ) اقتدا و از او پيروى كنند ، و براى كسى كه بخواهد به او تأسّى كند همه نمونههاى كمال در وجود مقدّس آن حضرت موجود است ، دليل ديگر اين كه زمان او نسبت به ادوار پيامبران گذشته به ما نزديكتر است .
امام ( ع ) براى تحريك و تشويق مردم در تأسّى به رسول گرامى ( ص ) گوشزد مىكند كه كسانى كه از آن بزرگوار پيروى و راه او را دنبال مىكنند نزد خداوند متعال محبوبترين بندگانند و اين به دليل گفتار خداوند مىباشد كه فرموده است :
« قُلْ إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّوْنَ اللّهَ فَاتَّبِعُوْنِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ [ 7 ] » .
پس از اين امام ( ع ) به بيان حال پيامبر گرامى ( ص ) كه دنيا را ترك و از آن به مقدار ضرورت بسنده كرده بود مىپردازد تا روشن كند كه چگونه بايد به روش آن حضرت تأسّى جست ، ذكر واژه قضم اشاره به همين معناست و جمله و لم يعرها طرفا كنايه از عدم التفات و توجّه آن حضرت به دنياست ، و عبارت أخمصهم بطنا بيانگر اين است كه شكم و پهلوى آن بزرگوار از همه كس گرسنهتر و تهىتر و توجّه او به خوردنيها و آشاميدنيها از همه كمتر بود . از آن حضرت روايت شده است هنگامى كه گرسنگى او سخت مىشد سنگى بر شكم خود مىبست و آن را مشبّع يا سير كننده مىناميد با اين كه در اين موقع بخش بزرگى از دنيا را در زير فرمان خود داشت . همچنين روايت شده است كه خاندان پيامبر ( ص ) هرگز
[ 7 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 31 ) يعنى : بگو اى پيامبر اگر خدا را دوست مىداريد مرا پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد .
[ 521 ]
به اندازهاى كه سير شوند گوشت نخوردند ، و فاطمه و همسر و فرزندانش ( ع ) روزه مىگرفتند و چند گرده نان جو براى افطار خود آماده مىكردند و بسا اتفاق مىافتاد كه آنها را به گدايان مىدادند و خود گرسنه مىماندند ، در اين باره نقل شده كه سه شب پياپى اين كار را كردند و در اين سه روز گرسنه ماندند و همين امر سبب نزول سوره هل أتى در حقّ آنان گرديد ، چنان كه در تفاسير مشهور است ، امّا در باره اين كه فرموده است دنيا به پيامبر گرامى ( ص ) عرضه شد و آن را نپذيرفت از رسول اكرم ( ص ) روايت شده كه فرموده است : « گنجهاى زمين به من عرضه ، و كليد خزانههاى آن به من پيشنهاد شد من آنها را ناخوش داشتم و سراى آخرت را برگزيدم [ 8 ] . »