فرموده است : أ تخاف . . . تا موضعا .
اين گفتار مبتنى است بر پرسش از علّت آنچه درباره اميدوارى انسان به خلق و خالق ذكر شد ، و چگونگى عمل و رفتار انسان نسبت به كسى كه به او اميد بسته ، و قصور و مسامحه او نسبت به پروردگارش كه به او اميدوار است ، پرسش مذكور بر سبيل انكار و در سرزنش و سركوب كسى است كه ادّعا كند علّت اين امر يكى از دو مورد مذكور است ، و اين دو يكى بيم از اين كه ممكن است اميد او به خدا بيجا و نادرست باشد ، ديگرى اين كه گمان كند كه خداوند شايستگى آن را ندارد كه به او اميد بندد ، امّا مورد اوّل اشتباهى بزرگ و ناشى از كوتاهى در شناخت پروردگار متعال است و مورد دوّم كفر آشكار است ،
اين كه امام ( ع ) به ذكر اين دو علّت اكتفا فرموده براى اين است كه منشأ نوميدى
[ 517 ]
مردم از يكديگر و يا ضعف اميد آنها چنانچه مشهور است همين دو علّت است ، و بديهى است اين دو امر در مورد پروردگار منتفى است زيرا او بىنياز مطلق است و هيچگونه بخل و منعى از طرف او وجود ندارد ، و اگر بنده استعداد اميد به او را داشته باشد ، و بر اساس اميدى كه به خدا دارد ، كار كند ، و خواستار افاضه جود و بخشش آلهى و بر آوردن آرزوى خود باشد ، اميدش بيجا نبوده و به خطا نرفته است چه او مرجع تمام اميدها و برآورنده آرزوهاست .