ترجمه
« فرمانش قضا و حكمت ، و خشنوديش امان و رحمت است ، از روى دانش داورى مىكند ، و با بردبارى گذشت و بخشش مىفرمايد .
بار خدايا ستايش ويژه تو است بر آنچه مىستانى و مىبخشى ، و بر عافيتى كه مىدهى و آزمايشى كه به عمل مىآورى آن چنان ستايشى كه تو را پسنديدهترين ستايشها ، و در پيشگاه تو محبوبترين حمدها و در نزد تو برترين
[ 506 ]
ستودنها باشد ، ستايشى كه سراسر آفرينش را پر كند و تا آنجا كه بخواهى برسد ، ستايشى كه از تو محجوب نبوده ، و در پيشگاهت قصورى نداشته باشد ،
ستايشى كه عدد آن پايان نگيرد و زمان آن فنا نپذيرد ، آرى ما كنه عظمت تو را نمىدانيم جز اين كه مىدانيم تو زندهاى هستى پاينده ، تو را چرت و خواب فرا نمىگيرد ، دست انديشه به آستان تو نمىرسد ، و چشمها ياراى ديدن تو را ندارد ، ليكن تو چشمها را مىبينى ، و كردار بندگان را مىشمارى و زمام آفريدگان را در دست قدرت خود دارى ، و چه كوچك است آنچه از آفرينش تو مىبينيم و از قدرت و توانايى تو در شگفتى مىافتيم و از سلطنت عظيم تو توصيف مىكنيم در حالى كه آنچه از ما پنهان ، و ديده ما از ديدن آن ناتوان ، و خرد ما از درك آن عاجز و پردههاى غيب ميان ما و آنها حايل است بس عظيمتر است ، بنابراين كسى كه دل را تهى سازد و انديشهاش را به كار اندازد براى اين كه بداند چگونه عرش خود را بر پا كردهاى و آفريدگان را بيافريدهاى و چگونه آسمانها را در هوا معلّق داشتهاى و زمين را بر روى امواج آب گسترانيدهاى ، ديدهاش خسته و درمانده شود و خردش مبهوت گردد و گوشش از كار باز ماند و انديشهاش سرگردان شود . »