فرموده است : و إنّما أنتم كركب . . . تا آخر .
جهت مشابهت انسانها به سواران روشن است ، زيرا روح آدمى به منزله سواره و بدن و قواى نفسانى او مانند مركب است و راهى كه مىپيمايد جهان حسّ و عقل است ، منظور از سير ، پيش از مرگ كه در جمله و حثثتم على المسير آمده است فعاليّتها و تلاشهاى نفس ، براى تحصيل كمالات سودمند و سعادتبخش در دو جهان حسّ و انديشه است و همين كمالات توشه و زاد راه آخرت براى رسيدن به سعادت باقى است . امّا سير دوّم ، در آن جا كه فرموده است آنها سوارانى هستند ايستاده و منتظر ، كه نمىدانند در چه زمان به آنها دستور حركت داده مىشود ،
عبارت از كوچ كردن از دنيا به سوى آخرت ، و زايل شدن بدن ، و پيمودن عقبات و راههاى دشوار مرگ و قبر است ، زيرا انسان زمان اينها را نمىداند ، با اين توضيح معناى گفتار آن حضرت كه فرموده است : و أمرتم بالظّعن و همچنين مفهوم عبارت لا تدرون متى تؤمرون بالسّير روشن مىگردد و دانسته مىشود كه بر خلاف آنچه برخى گمان كردهاند ، اين دو سخن با يكديگر منافات ندارد .
پس از اين امام ( ع ) با بيان اين كه انسان براى دنيا آفريده نشده بلكه براى غير آن خلق گرديده به تحقير دنيا و لزوم دورى جستن از آن پرداخته است ، زيرا مقتضاى عقل اين است كه انسان براى چيزى كه به خاطر آن آفريده شده كار كند ، همچنين با ذكر اين كه بزودى با فرا رسيدن مرگ ، اموال انسان از او گرفته
[ 493 ]
خواهد شد مال دنيا را حقير و ناچيز مىشمارد ، همان اموالى كه تنها حساب آن بر عهدهاش باقى مىماند ، و وبال و تبعات آن كه بر اثر محبّت در تحصيل و جمع مال ، و همچنين اعمال غير عادلانه به صورت كژدمهايى در آمده است ، پيوسته با نيش خود گردآورنده مال را مىآزارند ، سپس مردم را به آنچه خداوند وعده داده ترغيب و گوشزد مىكند كه وعدههاى خداوند را نمىتوان ترك كرد يعنى به اندازهاى گرانقدر و پر ارزش است كه چيزى با آن برابر نمىشود ، همچنين مردم را از ارتكاب آنچه خداوند نهى كرده است به نفرت و بيزارى دستور و تذكّر مىدهد كه اين اعمال سزاوار رغبت نيست ، يعنى در آنچه خداوند منع كرده هيچ مصلحت و فايدهاى نيست كه سزاوار باشد انسان خردمند آن را هدف و مطلوب خود قرار دهد ، زيرا خداوند متعال به مصالح امور از همه داناتر است ، و اگر در چيزى مصلحت و رجحانى باشد شايسته جود و كرم او نيست كه بندگان را از آن باز دارد .
سپس آن حضرت مردم را از روز جزا بيم و پرهيز مىدهد ، و آن را بگونهاى تعريف و توصيف مىكند كه انسان از آن بيمناك مىشود و براى رهايى از آن به كار و عمل مىپردازد ، مىفرمايد قيامت روز بررسى اعمال و رسيدگى به حساب است ، چنان كه قرآن فرموده است : « وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [ 5 ] » و روز زلزال است چنان كه فرموده است : « إذَا زُلْزِلَتِ الْأَرضُ زِلْزَالَهَا [ 6 ] » و روزى است كه كودكان يكباره پير شوند كه در قرآن است « يَوْماً يَجْعَلُ الوِلْدَانَ شَيْبَا [ 7 ] » بايد دانست اين صفاتى كه براى قيامت بيان شده در شرع ظاهر و ثابت است ، ليكن برخى از ياوه انديشان به تأويل آنها پرداخته و گفتهاند : فحص از اعمال عبارت از احاطه لوح محفوظ به اعمال و ظهور آنها در نفس هنگام جدايى آن از بدن ، و يا چنان كه
[ 5 ] سوره نحل ( 16 ) آيه ( 93 ) يعنى : و البتّه از آنچه مىكردهايد از همه شما پرسش خواهد شد .
[ 6 ] سوره زلزله ( 99 ) آيه ( 1 ) يعنى : هنگامى كه زمين به سختى به لرزه در آيد .
[ 7 ] سوره مزمّلّ ( 73 ) آيه ( 17 ) يعنى : روزى كه كودكان ( از هول آن ) پير شوند .
[ 494 ]
پيش از اين شرح داده شده نقش بستن آنها در نفوس است ، همچنان كه خداوند متعال فرموده است : « يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرِ مُحْضَرًا [ 8 ] » و محتمل است مراد از ظهور زلزال دگرگونى و تشويش و اضطرابى باشد كه ناگزير هنگام جدايى از بدن بر نفس عارض مىگردد و چنان كه پيش از اين نيز اشاره شد دنيا گورستان نفوس است ، امّا درباره پير شدن كودكان ، بسيارى از اوقات اين جمله بطور كنايه آورده مىشود تا نهايت شدّت امرى را برساند ، چنان كه اگر كارى سخت و دشوار گردد درباره آن گفته مىشود اين كار موها را سپيد و كودكان را پير مىكند ،
آشكار است كه براى نفس انسان چيزى سختتر و دشوارتر از حال جدايى آن از بدن و احوال پس از آن نيست .
پس از اين سخنان امام ( ع ) با ذكر اين كه هر كسى را نگهبانى قرين و همراه است مردم را از ارتكاب گناه بيم مىدهد ، مراد از نگهبان ، اعضا و جوارح انسان است ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : « يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أيْدَيْهِمْ وَ أرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون [ 9 ] » و فرموده است : « وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا [ 10 ] » شهادت در اين جا ، گواهى دادن و بازگو كردن به زبان حال است ، زيرا هر عضوى از اعضاى انسان كه مباشر يكى از افعال اوست حضورش در علم الهى با آنچه از او صادر شده به منزله شهادت زبانى در حضور پروردگار است ، و دلالتى گوياتر دارد ، مراد از حافظان صدق ، كرام الكاتبين است كه در ذيل خطبه نخست درباره آنها سخن گفتهايم ، و اين كه چيزى انسان را از آنها پوشيده نمىدارد معناى آن
[ 8 ] سوره آل عمران ( 3 ) آيه ( 30 ) يعنى : روزى كه هر كس هر خوبى كرده در پيش روى خود حاضر بيند .
[ 9 ] سوره نور ( 24 ) آيه ( 24 ) يعنى : روزى كه زبانها و دستها و پاهايشان بر آنچه مىكردهاند گواهى دهند .
[ 10 ] سوره فصّلت ( 41 ) آيه ( 21 ) يعنى : آنها به پوستهاى تن خود مىگويند چرا بر ضدّ ما گواهى داديد ؟
[ 495 ]
روشن است .
سپس امام ( ع ) هشدار مىدهد كه فردا نزديك است ، و اين اشاره به فرداى مرگ است و پس از آن رسيدن به خانه تنهايى را يادآورى مىكند ، و مراد از آن گور است كه آن را به اوصافى هراس انگيز و نفرتزا توصيف مىكند كه انسان وادار مىشود براى روزى كه در آن قرار مىگيرد و احوال پس از آن به عمل پردازد ،
سپس صيحه وقوع رستاخيز را تذكّر مىدهد ، و منظور از آن صيحه دوّم است كه در آيه « إنْ كَانَتْ إلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فإذَاهُمْ جَمِيْعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ [ 11 ] » آمده و نفخه دوم است كه در آيه « ثُمَّ نُفِخَ فِيْهِ اُخْرى فَإذَاهُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُوْنَ [ 12 ] » ذكر شده است ، پس از اين به قيامت كبرا و حضور براى داورى قطعى اشاره مىكند و آن عبارت از اين است كه به فرمان خداوند هر كسى در حال و وضعى قرار مىگيرد كه مستحقّ آن بوده و از آن ناگزير است ، يا عذاب دائمى و يا نعيم هميشگى و اين پس از آن است كه زنگارهاى باطلى كه قابل زدودن است از نفوسى كه در مرتبهاى از كمالند زدوده شده ، و به عالم خود پيوسته باشند ، و علل و امراض نفوس از ميان رفته و خلايق مستحقّ حقوق خود شده ، و هر كسى به ثمره و نتيجه آنچه از پيش براى خود فرستاده بازگشته باشد .
آن حضرت پس از اين به پند و اندرزى جامع و همه جانبه مىپردازد و دستور مىدهد كه از عبرتها پند گيرند ، بديهى است آنچه انسان را متوجّه احوال آخرت مىكند عبرت است ، همچنين از تغييرها و دگرگونيها پند آموزند ، واژه غير جمع غيره بر وزن فعله و مشتق از تغيّر به معناى دگرگونى است ، و عبرت گرفتن از دگرگونيهاى روزگار به كار بستن موعظهها و باز ايستادن از منكرات است ، سپس
[ 11 ] سوره يس ( 36 ) آيه ( 53 ) يعنى : جز يك صيحه نباشد كه ناگاه تمام خلايق نزد ما حاضر خواهند شد .
[ 12 ] سوره زمر ( 39 ) آيه ( 68 ) يعنى : سپس صيحه ديگرى در آن دميده شود كه ناگاه خلايق همه برخيزند و نظاره كنند .
[ 496 ]
تذكّر مىدهد كه از نذر يعنى بيم دهندگان سود گيرند و بيم دهندگان اعمّ از انسان و جز آن است ، بلكه هر امرى كه انسان را درباره احوال آخرت بترساند نذير و بيم دهنده است ، و سود بردن از آن بيمناك شدن از آن است ، و توفيق از خداوند است .
[ 497 ]