فرموده است : و إنّ الأمر بالمعروف و النّهى عن المنكر . . . تا من رزق .
اين گفتار در ترغيب مردم براى قيام به امر به معروف و نهى از منكر است ، و بيان مىكند كه اينها دو خلق از خلقهاى خداوندند . بايد دانست كه اطلاق واژه خلق بر خداوند استعاره است ، زيرا خلق ملكهاى نفسانى است كه منشأ كارهاى خوب و بد انسان است ، و چون بارى تعالى منزّه از كيفيّت و هيأت است اين واژه به نحو حقيقت بر او صادق نيست ليكن از آن جايى كه امر به معروف و نهى از منكر از اخلاق فاضله و شبيه صفات كمال و جلالى است كه براى خداوند اعتبار مىكنيم ، لذا براى آنها واژه اخلاق استعاره و به خداوند نسبت داده شده است ، زيرا آنچه از خداوند صادر مىشود ، و مندرج در تحت صفات كمال و جلال اوست مشتمل بر امر به معروف و نهى از منكر و افعال خيرى است كه نظام جهان و بقاى آن بر آنها مبتنى است مانند حكمت و قدرت وجود و لطف و بىنيازى خداوند ، و همه اينها از اخلاق فاضله كه منشأ افعال خير و شرّ است شناخته مىشوند ، از اين رو واژه اخلاق براى اينها استعاره و اطلاق شده است .
درباره اين كه امر به معروف و نهى از منكر مرگ را نزديك و روزى را كم نمىكنند ، بايد دانست كه بسيارى از نابخردان و سست نظران به سبب توهّم يكى از اين دو امر از امر به معروف و نهى از منكر خوددارى مىكنند بويژه نسبت به پادشاهان كه به همين سبب آنان را از ارتكاب منكرات نهى نمىكنند .
[ 481 ]
سپس امام ( ع ) مردم را به مواظبت بر كتاب خدا و تمسّك به آن ترغيب ، و اوصافى را در فضيلت قرآن به شرح زير بيان مىفرمايد :
1 اين كه قرآن حبل متين است : واژه حبل ( ريسمان ) استعاره است ، وجه مناسبت اين است كه همان گونه كه ريسمان وسيله نجات براى كسى است كه بدان چنگ زند ، قرآن نيز براى كسى كه بدان تمسّك جويد سبب رهايى از سقوط در دركات دوزخ است ، واژه متين ( استوار ) ترشيح اين استعاره است .
2 قرآن نور مبين است : واژه نور نيز استعاره است ، بدين مناسبت كه قرآن انسان را در طريق سير الى الله به مقاصد حقيقى راهنمايى مىكند ، و از ظلمت سرگردانى رهايى مىدهد .
3 قرآن شفاى نافع است : يعنى شفا بخش درد نادانى است . همچنين رىّ النّاقع به معناى اين است كه تشنگان را از آب زندگى جاويد مانند علوم و كمالاتى كه باقى و پايدار مىماند سيرآب مىگرداند .
4 اين كه قرآن براى كسى كه به آن چنگ زند نگهدارنده و براى آن كه بدان دست آويزد رهايى است ، معناى اين عبارت شبيه همان است كه در ذيل جمله قرآن حبل متين است گفته شد .
5 قرآن كژ نيست تا راست شود زيرا مانند آلات و ادوات محسوس نيست .
6 قرآن منحرف نمىشود تا پوزش بخواهد ، يعنى مانند حاكمان از او خواسته شود كه خشنودى مردم را تأمين و به حقّ بازگشت كند .
7 اين كه قرآن با تكرار قرائت و كثرت استماع كهنه نمىشود : يعنى كثرت گردش آن بر زبانها و ورود پياپى آن به گوشها آن را كهنه نمىگرداند ، و اين از ويژگيهاى قرآن كريم است ، زيرا هر سخنى چه نثر و چه نظم هنگامى كه زياد خوانده شود بر گوشها سنگين و زشت مىآيد جز قرآن كريم كه همواره تازگى دارد و در همه ادوار هر اندازه بيشتر خوانده و تكرار مىشود ، دلنشينى و حسن و زيبايى آن افزونتر مىگردد ، شايد راز اين امر ، كثرت اسرار و مطالب مهمّى است
[ 482 ]
كه قرآن حامل آنها بوده و آگاهى بر آنها جز براى افرادى معدود ميسّر نيست ، و در عين حال اوج فصاحت و شيرينى و گوارايى محتواى آن است .
امّا گفتار آن بزرگوار درباره آنچه از پيامبر اكرم ( ص ) پرسش فرموده و پاسخ پيامبر ( ص ) به او ، بسيارى از محدّثان از طريق آن حضرت از رسول گرامى ( ص ) روايت كردهاند كه به او فرموده است : خداوند جهاد با فتنهگران را بر تو واجب ساخته است چنان كه جهاد با مشركان را بر من واجب كرده است . امام ( ع ) فرمود :
من گفتم اى پيامبر خدا اين چه فتنهاى است كه جهاد در برابر آن بر من واجب شده است ؟ فرمود : اين فتنه را گروهى پديد مىآورند كه بر يگانگى خدا و پيامبرى من گواهى مىدهند ، امّا با سنّت من مخالفت مىكنند ، گفتم اى پيامبر خدا به چه حجّتى با آنها بجنگم در حالى كه همان گونه كه من اقرار به شهادتين دارم آنها نيز شهادت مىدهند ، فرمود : به دليل بدعتهاى آنها در دين و مخالفت آنها در اين امر ، گفتم اى پيامبر خدا تو مرا به فوز شهادت وعده دادهاى از خداوند بخواه در آن شتاب فرمايد و آن را در پيش روى خودت مقدّر گرداند پيامبر ( ص ) فرمود : در اين صورت چه كسى با ناكثان و قاسطان و مارقان كارزار مىكند آگاه باش كه من به تو وعده شهادت دادهام و شهيد خواهى شد بر فرق سرت شمشير زده مىشود و از خون آن محاسنت خضاب خواهد شد در اين هنگام شكيبايى تو چگونه خواهد بود ، گفتم اى پيامبر خدا اين از موارد صبر نيست بلكه جاى شكر و سپاس است فرمود : آرى درست است پس خود را براى مبارزه با دشمنان آماده كن زيرا مورد خصومت و دشمنى هستى ، گفتم اى پيامبر خدا كاش اندكى روشنتر بيان مىكردى فرمود : همانا امّتم پس از من مورد فتنه و آزمايش قرار مىگيرند ، قرآن را تأويل و به رأى خود عمل مىكنند ، شراب را نبيذ ، و حرام را هديّه و ربا را داد و ستد خوانده و حلال مىشمارند كتاب خدا تحريف مىشود و سخنان گمراه كننده غلبه مىيابد پس در اين هنگام تو پلاس خانه خود باش تا اين كه امر بر عهده تو افتد و هنگامى كه تو آن را عهدهدار شوى دلها جوشان و نگران شود ، و
[ 483 ]
اوضاع بر ضدّ تو دگرگون گردد ، پس در اين موقع طبق تأويل قرآن به نبرد پرداز همان گونه كه مطابق تنزيل آن جنگيدهاى ، زيرا اوضاع اخير آنها با احوال نخستين آنان تفاوتى ندارد گفتم اى پيامبر خدا اين فتنهزدگان را چه منزلت و حكمى است ، فريب خوردگانند يا مرتدّ و از دين برگشتگان ؟ فرمود : اينها دستخوش فتنه و آزمايش شده و در آن حيران و سرگردان مىمانند تا اين كه عدالت آنها را فرا گيرد ، گفتم اى پيامبر خدا عدالت به وسيله ما به آنها مىرسد يا به دست غير از ما ؟ فرمود به دست ما ، زيرا عدالت توسّط ما آغاز شده و در پايان نيز به وسيله ما برقرار خواهد شد ، و به واسطه ما خداوند دلها را پس از شرك ، الفت و نزديكى خواهد داد ، گفتم سپاس خداوند را بر نعمتهايى كه به ما بخشيده است .
در اين خطبه مطلب مبهمى كه لازم به توضيح باشد نيست ، جز آن جا كه فرموده است : « اين از موارد صبر نيست بلكه جاى شكر و سپاس است » زيرا چنان كه در صفحات پيش دانسته شده صبر و شكر دو در از درهاى بهشت و دو مقام از مقامات سالكان الى اللّه است همچنين مىدانيم كه مقام شكر بالاتر از مقام صبر است ، و آن حضرت كه پيشواى عارفان و سرور خداشناسان پس از سيّد رسولان است ( ص ) سزاوارتر است به اين كه در سخنان گهربار خود به اين مطلب اشاره فرمايد .
امّا خبرهاى پيامبر خدا ( ص ) به اين كه مردم در اموال خود آزمايش خواهند شد ، و به دين خود بر پروردگارشان منّت مىنهند ، و رحمت او را آروز مىكنند ،
و از خشم او خود را ايمن مىبينند و ساير آنچه خبر داده تا . . . بالبيع همه امورى است كه در زمان ما و از قرنهايى پيش تا كنون مشهود بوده و هست ، و اين كه امام ( ع ) پرسيده است اين مردم به منزله فريب خوردگان يا در حكم مرتدّان و از دين برگشتگانند براى اين است كه بر اقرار به شهادتين باقى هستند هر چند بر اثر شبهات و لغزشهايى كه پرده بر ديده باطن آنها كشيده محرّمات الهى را چنان كه گفته شد مرتكب مىشوند . و توفيق از خداوند است .
[ 484 ]