2 هم كنوز الرّحمان
يعنى : آنان گنجينههاى علوم پروردگار ، و خزاين مكارم اخلاقند ، و آنچه را خداوند به انجام دادن آنها فرمان داده نزد آنان است .
3 گفتار آنها مقرون به صدق و راستى است .
4 حكمت به آنها اختصاص دارد ، اگر آنان از آن دم فرو بندند ، كسى را ياراى آن نيست كه از آن سخن گويد و بر آنان پيشى گيرد ، از اين رو سخن گفتن و خاموشى آنها به مقتضاى حكمت ، و سكوت آنان در موضع و محلّ خود مىباشد .
بيان اين فضايل براى خود و خاندانش بدين منظور است كه توجّه شنوندگان را براى شنيدن سخنان خويش ، جلب و آنان را به پذيرفتن دعوتش براى سلوك در راه خدا وادار كند ، از اين رو به دنبال اين سخنان به جمله : فليصدق رائد أهله [ 6 ] تمثّل جسته است و با اين مثل اشاره بدين مطلب فرموده كه كسى كه نزد ما حاضر مىگردد تا ما را رهبر و راهنماى خود قرار دهد بايد با وى در امرى كه موجب كمك به اوست ، سخن به راستى گفته شود ، كه ما مردان حقّ و چشمه سارهاى علوم و حكمت ، و راهنمايان به سوى پروردگاريم ، همچون رائد كه در پيشاپيش كاروان براى يافتن آب و گياه حركت مىكند و هنگامى كه مژده يافتن آنها را مىدهد به كاروانيان نبايد جز به راستى سخن گويد و بايد در آنچه مىگويد خرد خود را به كار گيرد تا آنچه را ادّعا مىكند درست دانسته شود و باور گردد .
سپس امام ( ع ) به ايراد سخنانى كه در خور مقام والاى اوست مىپردازد كه عبارت است از بيان احوال آخرت ، و اين كه خردمند بايد خود را فرزند آخرت بداند ،
وجه استعاره فرزند آخرت بودن ، جمله زير است :