فرموده است : يضيع فى غبارها الوحدان و يهلك فى طريقها الرّكبان .
عبارت مذكور كنايه از عظمت اين فتنه و گستردگى اين حادثه است ، و به اين معناست كه هيچ كس تاب مقاومت در برابر آن را ندارد ، و سواره و پياده از آن رهايى نخواهند يافت ، واژه غبار براى حركت جزيى فتنهگران استعاره شده و در
[ 414 ]
اين جا بدين معناست كه اگر عدّه اندكى از مردم در صدد دفع آن برآيند در غبار اين فتنه نابود خواهند شد ، چه رسد به اين كه بتوانند با انبوه آنها در آويزند امّا منظور از ركبان ( سواران ) جمع كثيرى از مردم است كه بر اثر اين آشوب ، و در نتيجه مقابله با آن هلاك خواهند شد ، گفته شده مراد از وحدان ( افراد ) دانشمندان و افراد برجسته زمان است ، چنان كه گفته مىشود : فلان ، يگانه روزگار خويش است ، و مقصود از غبار ، شبهاتى است كه چشمان آنان را از مشاهده حقّ پوشانيده است . در هر حال ركبان كنايه از جماعتى است كه داراى نيرو و قدرت باشند ، و هنگامى كه اينها در برابر فشار اين فتنه و امواج آن نابود شوند ، حال كسانى كه فاقد نيرو و جمعيّت مىباشند روشن است ، مراد از مرّ القضاء يا مقدّرات تلخ ، كشتار و اسارت و مانند اينهاست ، و اين كه پيدايش حوادث كه ظاهرا زمانى زيانآور و گاهى سودمندند ، بنابر قضاى الهى و تقديرات آسمانى است آشكار مىباشد ، صفت حلب ( دوشيدن ) را براى اين حادثه به مناسبت شباهت آن به ناقه استعاره فرموده ، و كنايه از ريختن خونهاى بسيار در اين آشوب است ، منظور از منار الدّين نشانههاى دين ، علما و دانشمندان مىباشد و ممكن است مراد قوانين و اصول كلّى دين بوده باشد و شكست آن ، كشتار علما و ويران ساختن پايههاى دين و عمل نكردن به احكام آن است ، و عقد اليقين عبارت است از اعتقاد راسخى كه انسان را به مرتبه علم اليقين يا عين اليقين برساند ، و اين همان اعتقادى است كه مطلوب شريعت ، و موجب رسيدن به جوار قرب خداوند است ، و نقض اين عقد ، ترك عمل به مقتضاى آن و دگرگون ساختن آن است ، أكياس يا هوشمندانى كه از اين حادثه گريزان مىشوند دانشمندان و خردمندانى مىباشند ، كه از عقل سليم برخوردارند ، بارى اين اشارات همگى دلالت دارد بر فتنه مغولها كه ما پيش از اين بيان كرديم ، آشكار است كه منظور از تدبّرها الأرجاس نفوس پليد و ناپاك است ، و شيطان با ظاهر گردانيدن پليديهاى اين نفوس در حركات و اعمال آنها ايجاد فساد و تباهى مىكند ، و به مقتضاى شرع
[ 415 ]
پليدى انسان صفات زشت و ملكات ناپسند اوست .
امام ( ع ) براى بيان شدّت اين حادثه ، و اين كه بسيار ترسآور و هراس انگيز است ، دو صفت مرعاد و مبراق ( بر رعد و برق ) را استعاره فرموده ، و اين به ملاحظه شباهتى است كه اين حادثه به ابر پر رعد و برق دارد ، و توصيف كاشفة عن ساق بيانگر اين است كه اين فتنه ويرانگر مانند كسى كه براى جنگ يا امر مهمّ ديگرى آستين بالا زده باشد ، آماده و سبكبار رو مىآورد ، اين كه در اين حادثه پيوندهاى خويشاوندى بريده ، و از اسلام جدايى حاصل مىشود روشن است و نيازى به توضيح ندارد ، مقصود از برىء يا بىگناه كسى است كه معتقد است در دولت فتنهگران درستكار خواهد بود و به گناه آلوده نمىشود ، در حالى كه اين طور نيست و از چنين درستكارى و سلامتى برخوردار نمىباشد ، زيرا ظاهر اين است كه در چنين فتنه فراگيرى كسانى كه دامن به معصيت خداوند نيالوده باشند بسيار اندك بلكه از كم كمترند ، و شايد اگر جستجو شود چنين افرادى يافت نشوند ، مقصود از ظاعن ( كوچ كننده ) كسى است كه معتقد است از اين فتنه دورى جسته و از آن تخلّف كرده و در آن شركت ندارد ، در حالى كه چنين نيست ، و روشن است كه او از فتنه جدا و دور نشده است ، و شايد هم مراد از عبارت مذكور اين باشد كه هر كس از بيم آن كوچ كند از گزند آن رهايى نمىيابد . و توفيق از خداوند است .