فرموده است : ما لم تشردوا .
اين جمله نفى نكوهش را استثنا مىكند ، يعنى تا هنگامى كه چراغهاى توحيد الهى و سنّت نبوى را فروزان نگه داشتهايد نكوهشى بر شما وارد نيست ، مگر اين كه از اين راهى كه مىرويد پراكنده شويد ، و از اين اعتقادى كه داريد دست باز داريد .
سپس چون پيش از اين به آنها سفارش فرمود كه بر اين دو محور كه عبارت از توحيد و سنّت نبوى است و همه تكاليف دين بر آنها دور مىزند ، تكيه و مواظبت كنند ، در اين جا براى آنها توضيح مىدهد كه : حمل كلّ امرىء منكم . . .
تا الجهلة يعنى : در اين باره تكليف متفاوت است ، دانشوران و هوشمندان و كسانى كه در صدد كسب دانشند ، به اندازه مايه و توان خود بار تكليف را به دوش داشته ،
و مكلّف به آگاه كردن مردم و آموزش دادن آنانند ، امّا نادانان مانند زنان و صحرانشينان و سياهپوستان و امثال اين ناآگاهان ، تكليفى سبكتر و كمتر دارند ، و وظيفه آنها در زمينه عبادات بدنى است نه تفكر در مقاصدى كه در وضع عبادات وجود دارد .
پس از اين به مناسبت آنچه درباره تخفيف بار تكليف نادانان و ناآگاهان در پيش بيان فرموده از رحمت بىكران پروردگار سخن گفته است ، منظور از دين قويم اين است كه در آن كژى نيست ، و انحرافى از مقصد حقيقى انسان در آن يافت نمىشود ، مراد از إمام عليم پيامبر اكرم ( ص ) است كه به چگونگى سلوك طريق خدا دانا ، و به مراحل و منازل آن آگاه ، و به مقتضاى حكمت قولى و عملى راهنماى اين راه است ، و يا منظور خود آن حضرت است ، زيرا او وارث علوم پيامبر ( ص ) و رهرو راه اوست ، واژه ربّ در جمله ربّ رحيم خبر مبتداى محذوفى است كه تقدير آن المكلّف ربّ رحيم مىباشد يعنى تكليف كننده پروردگارى مهربان است ، و جايز است كه ربّ فاعل فعل محذوفى باشد كه فعلهاى حمل و خفّف در جملههاى بعدى ، آن را تفسير و تعيين مىكند ، يعنى يحملكم ربّ ، چنان
[ 388 ]
كه خداوند متعال فرموده است : « يُسَبِّحُ لَهُ فِيْهَا بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ رِجَالُ [ 4 ] » سپس امام ( ع ) وصيّت خود را با دعا و درخواست آمرزش براى آنان و خود پايان داده است .
امام ( ع ) در تكميل وصاياى خود به آنان تذكّر مىدهد كه از زندگى او عبرت گيرند ، و از دگرگونى احوال او در زمانهاى مختلف پند آموزند ، به ياد آورند كه ديروز همكار آنها در پيكار ، و يار آنان در جنگ با اقران ، و عهدهدار امر و نهى در ميان آنان بود . . . و امروز بر بستر مرگ افتاده ، و توان جنبش از او گرفته شده ، و فردا با فرا رسيدن مرگ از آنان جدا مىگردد ، اين دگرگونيها و تبدّل احوال ، همه مايه عبرت و پند و اندرز است ، امام ( ع ) از غد در جمله غدا مفارقهم ممكن است معناى حقيقى را اراده كرده باشد ، به اين سبب كه آن بزرگوار گمان برده كه مرگ او فردا مىرسد ، يا اين كه مراد زمان آينده است هر چند آيندهاى دور باشد ، و اين معنا درست است ، زيرا فرموده است : إن ثبتت الوطأة في هذه المنزلّة : يعنى اگر برايم در اين دنيا دوامى ، و در اين لغزشگاه بقائى باشد ، مراد از مزلّة جايگاه از ميان رفتن زندگى است فذاك يعنى همين مورد اميد است ، ثبات وطأه يا استوارى گام كنايه از دوام و بقاى عمر ، و دحض القدم يعنى لغزش گام اشاره به زوال آن است .