ترجمه
« اى مردم هر كسى از آنچه مىگريزد در اين حال آن را ديدار مىكند مدّت زندگى ميدان راندن جان به سوى مرگ است ، و گريز از مرگ برخورد با آن است ، چه روزهايى را گذراندم كه در آن به كنجكاوى درباره راز اين امر پرداختم و خداوند جز كتمان آن را نخواست ، بنابراين چه دور است آگاهى به آنچه در گنجينه علم پروردگار پنهان است .
امّا وصيّت من اين است كه هيچ چيزى را با خدا شريك و انباز نكنيد ،
و سنّت و روش محمّد را كه درود خدا بر او و خاندانش باد ضايع نگردانيد ، اين دو ستون را بر پا داريد ، و اين دو چراغ را بيفروزيد ، و تا هنگامى كه از گرد حق پراكنده نشدهايد سرزنشى بر شما نيست ، هر كس به اندازه توانش مكلّف است ، و خداوند بار تكليف نادانان را سبكتر كرده است ، شما را پروردگارى مهربان ، و دينى استوار ، و پيشوايى داناست ، من ديروز يار و همراه شما ، و امروز مايه عبرت شما و فردا از شما جدا مىشوم ، خداوند من و شما را بيامرزد .
اگر پاى من در اين لغزشگاه ، استوار بماند ، وضع همان خواهد بود كه مىخواهيد ، و اگر پاى لغزيد و مرگ فرا رسيد ما هم در زير سايه شاخهها ، و در گذرگاه بادها و در زير سايه ابرى بودهايم كه در فضا متراكم شده و سپس نابود گشته و نشانه آن بادها از ميان رفته است .
من همسايهاى بودم كه تنم چندى همسايگى شما را داشت ، و بزودى از من ، كالبدى بىجان ، به جاى مىماند كه پس از جنبشها و جوششهايى ساكن و آرام گشته ، و پس از گفتارها و سخنوريها خاموش گرديده است ، تا سكون و چشم بر هم نهادن و از حركت افتادن اعضاى من براى شما پند و اندرزى باشد ، زيرا براى كسى كه عبرت اندوز است ، ديدن اين احوال از هر گفتار شيوا رساتر ، و از هر منطق شنوايى مؤثّرتر است .
بدرود من با شما بدرود مردى است كه در انتظار لقاى پروردگار است ،
روزهاى زندگى مرا فردا خواهيد دانست ، و نيّات و انديشههاى مرا آينده براى شما آشكار خواهد ساخت ، و پس از آن كه جايم تهى شد ، و ديگرى بر آن نشست مرا خواهيد شناخت . »
[ 384 ]