فرموده است :
و قد علمتم . . . تا آخر .
اينك اگر حاكم مسلمانان بخيل باشد ، پيداست كه مردم به سبب حرص زيادش به اموالى كه در دست رعيّت است از او بيزارى جسته و در نتيجه نظام امور از هم گسيخته مىشود .
اگر حاكم نادان باشد به سبب جهل او به احكام و قوانين دين و ناآگاهى در تدبير امور ، دچار انحراف و گمراهى مىشود ، و ضلالت او باعث گمراهى همه كسانى است كه از او پيروى مىكنند ، و اين درست خلاف مقصود شارع مىباشد .
اگر حاكم مسلمانان ستمگر و جفاكار باشد ، ظلم و جور او مايه نفرت و بيزارى مردم ، و بريدن آنان از وى مىشود ، و اين خلاف وحدت و همدلى مطلوبى است كه منظور نظر شارع است .
اگر حاكم مسلمانان ترسو ، و از دگرگونيهاى روزگار در بيم و هراس باشد ،
دستهاى را كه از آنها بيمناك است مورد توجّه و عنايت خود قرار مىدهد ، و به غير آنها اعتنايى ندارد ، و اين ستمى است كه با وجود آن ، جامعه سامان و انتظام نمىپذيرد .
اگر حاكم مسلمانان در حكمرانى و داورى رشوهگير باشد ، در نتيجه بيدادگرى ، و از ميان بردن حقوق مردم و ادامه راه تعدّى ، و عدم توجّه به موارد حقّه ، آن چنان مىشود كه اگر بخواهد در قضيّهاى داورى كند ، دفاع را آن قدر طولانى ، و حقّ را مبهم و دشوار مىگرداند ، تا با همه روشن بودن حقّانيّت ، هر دو طرف دعوا ناگزير از مصالحه شوند ، و غرض او در اين كار ، مرعوب كردن صاحب حقّ است به اين كه در صورت عدم مصالحه ، حقّ او بكلّى ضايع خواهد شد تا در نتيجه تن به سازش دهد ، و به بخشى از حقّ خود قانع گردد ، و با اين حال نيز از او رشوه دريافت مىكند ، و بسا مىشود به اندازهاى كه از طرف غير ذيحقّ رشوه
[ 273 ]
مىگيرد ، از صاحب حقّ نيز مىگيرد ، و در هر حال اين گونه حاكمان و داوران حيلهها و ترفندهايى به كار مىبرند كه كسانى كه به اين قضايا دچار شدهاند به آن آگاهند ، و اللّه المستعان على ما يصفون ( و بر آنچه مىگويند از خدا يارى خواسته مىشود ) .
امّا اگر حاكم مسلمانان سنّت پيامبر را رها سازد و اجرا نكند ، و قانونهاى شريعت را مهمل گذارد ، موجبات تباهى نظام اجتماع مردم را در دنيا ، و نابودى و عذاب آنها را در آخرت فراهم كرده است ، و توفيق از خداست .
[ 274 ]