فرموده است : و لكنّا إنّما أصبحنا نقاتل إخواننا في الإسلام . . . تا آخر ،
اين هشدار و پاسخى است به كسانى كه ممكن است بگويند : برادران مسلمان پيشين ما كه آن گونه جهاد و ايثار كردهاند ، براى اين بوده كه در حقّانيّت دين خود ، و گمراهى كافران و كسانى كه با آنان در جنگ بودند ، شكّ و ترديد نداشتند ، امّا جز اين نيست كه ما با خودمان مىجنگيم ، و چگونه ممكن است كشتن گروهى مسلمان كه تسليم ما شده و ما را به داورى كتاب خدا فرا خواندهاند ، روا باشد ، و پاسخ امام ( ع ) به اين معناست كه ما از آغاز كار اسلام تا حالا براى پيشبرد دعوت دين و فداكارى در راه تحكيم قواعد و برپايى قوانين آن نبرد مىكنيم ، پيكار ما در آغاز براى تحقّق وجود اسلام در ميان مردم بوده ، و نبرد كنونى ما براى حفظ ماهيّت و چگونگى و بقاى آن است ، زيرا چنان كه آشكار است فساد و انحراف ، و شبهه و تأويل در آن راه يافته است . و اگر احساس كنيم وسيله صحيحى فراهم شده كه به واسطه آن خداوند پراكندگى ما را بر طرف مىكند ، و به سبب آن مىتوانيم بر اساس پيوندهايى كه از نظر اسلام و دين باقى مانده به هم نزديك شويم ، از آن استقبال مىكنيم ، و ما مىجنگيم شايد آن را به دست آوريم . شايد منظور آن بزرگوار از ذكر اين كه اگر وسيلهاى فراهم شود . . . اين بوده است : كه كسانى كه سر به نافرمانى برداشته و با او به جنگ پرداختهاند از در اطاعت در آيند و به او بپيوندند ، اين سخن به منزله صغراى قياس ضمير است [ 1 ] ، كه امام ( ع ) عليه آنان استدلال فرموده است ، بدين صورت : هنگامى كه به شما گفتم بالا بردن قرآنها بر سر نيزهها فريب و نيرنگى است كه شاميان به كار گرفتهاند ، و شما آن گونه به من پاسخ داديد . . . و كبراى قياس اين كه هر كس آن گفتار را چنين
[ 1 ] اگر در قياس ، مقدّمه كبرا ذكر نشود ، در اصطلاح ، آن را قياس ضمير مىنامند . منطق مظفّر ( مترجم )
[ 218 ]
پاسخى دهد نبايد حكميّت را انكار كند ، زيرا بدان رضايت داده است ، و نتيجه قياس اين است كه آنها از پذيرش حكميّت نبايد خوددارى كنند ، و توفيق از خداوند است .
[ 219 ]