ترجمه
هنگامى كه خوارج در ردّ حكميّت ايستادگى و پافشارى كردند ، امام ( ع ) به لشكرگاه آنها در نهروان رفت ، و خطاب به آنها فرمود :
« آيا شما همگى در صفّين با ما بوديد ، گفتند بعضى از ما بودهايم ،
و برخى نبودهايم ، فرمود پس دو دسته شويد ، آنها كه در صفّين بودهاند در يك سو ، و آنها كه نبودهاند در سوى ديگر قرار گيرند ، تا با هر دسته با لحنى شايسته آنهاست گفتگو كنيم سپس ندا در داد كه از سخن گفتن باز ايستيد ، و به گفتار من گوش فرا دهيد ، و دلهاى خود را به سوى من متوجّه كنيد ، و از هر كس گواهى بخواهم برابر آنچه در آن باره مىداند بگويد ، پس از آن با آنان به درازا سخن گفت كه از آن جمله است :
آيا هنگامى كه سپاهيان معاويه از روى مكر و ريو ، و نيرنگ و فريب قرآنها را بر سر نيزهها بلند كردند نگفتيد اينها برادران و همكيشان مايند ، از ما درخواست گذشت كرده ، و از كتاب خدا خلاصى از جنگ را خواستهاند ،
نظر ما اين است كه از آنان بپذيريم ، و از اندوهشان برهانيم ؟ امّا من به شما گفتم اين كار مردم شام ظاهرش رنگ ايمان دارد و باطنش دشمنى و عدوان است ، آغازش رحمت و مهربانى و پايانش پشيمانى است ، شما به كار خود ادامه دهيد ، و بر روش خود پايدار باشيد ، و دندانها را بر هم بفشاريد و جنگ را هر چه بيشتر پيش بريد ، و به هر آوايى گوش ندهيد ، كه اگر آن را بپذيريد شما را گمراه كرده ، و اگر نپذيريد سرافكنده گشته است ، امّا اين حادثه واقع شد ، و ديدم كه آن را تحقّق بخشيديد ، به خدا سوگند اگر من از پذيرش حكميّت سرباز مىزدم ، از اين بابت امرى بر من واجب نمىشد ، و خداوند گناه آن را بر دوش من نمىگذاشت ، و هم سوگند به خدا كه اگر بر آن كار اقدام مىكردم باز هم حقّ با من بود ، و مىبايستى از من پيروى شود ، زيرا كتاب خدا با من است و من از آن هنگام كه با آن آشنا شدهام از آن جدا نگشتهام .
[ 216 ]
ما در ركاب پيامبر خدا ( ص ) بوديم ، و مرگ پيرامون پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان ما دور مىزد ، امّا جز اين نبود كه هر سختى و مصيبتى كه وارد مىشد ، جز بر ايمان و پايدارى ما در راه حقّ و تسليم در برابر فرمان خداوند و شكيبايى ما بر سوزش جراحتها نمىافزود . ليكن اكنون به سبب گرايشهاى نادرست ، و كژيها و شبههها و تأويلهاى ناروا كه در اسلام راه يافته است ، با برادران دينى خويش مىجنگيم ، و هرگاه وسيلهاى بيابيم كه خداوند به سبب آن ، پراكندگى ما را به جمعيّت مبدّل فرمايد ، و بتوانيم بر اساس پيوندهايى كه باقى مانده به هم نزديك شويم ، خواهان آن بوده ، و هر كارى جز آن را رها مىسازيم . »