لغات
ضلع : به فتح ضاد و سكون لام ، ميل و گرايش نزعة : مردان آبكش
[ 208 ]
مره : جمع مارهة و اين به معناى چشمى است كه تباه شده است يعنى چشمان آنها سپيد گشته بود .
ركيّ : جمع ركيّه به معناى چاه است سنّى له كذا : آن را براى او نيكو و آسان ساخت داء الدّوىّ : درد سخت ، دويّ اسم فاعل از دوى ( بيمار شد ) صفت براى داء و با موصوف خود از يك لفظ مىباشد .
عقلت عليه كذا : او را بر آن پايبند كردم