ثالثا أنّها هانت على ربّها
اين كه دنيا از نظر پروردگار خوار و بىارزش
[ 165 ]
است به اين معناست كه دنيا با لذّات مورد عنايت پروردگار نيست ، از اين رو خير محض نمىباشد ، بلكه هر چه بر حسب امكان در اين دنيا خير شمرده مىشود ،
شرّى در برابرش قرار دارد كه آن را مشوب مىسازد ، با در نظر گرفتن اين كه خير دنيا در برابر خوبيها و نعمتهاى آخرت اندك و ناچيز است .
2 براى تربيت مردم دستورهايى بدين شرح مىدهد :
اوّل اين كه اداى واجبات الهى را از جمله چيزهايى كه از او درخواست مىكنند قرار دهند ، غرض اين است كه به آنچه خداوند بر آنها واجب كرده محبّت و دلبستگى داشته باشند ، و انجام آنها را مانند چيزهاى ديگر از قبيل مال و غيره كه از او مسألت مىكنند ، از وى بخواهند ، و بر اداى آنها مواظبت كنند .
دوّم درخواست از خدا در راه اداى حقوق اوست ، و اداى حقوق او آن چنان كه از بندگان خواسته است جز با يارى و توفيق و امداد او ميسّر نيست ،
منظور از اين تذكّر اين است كه اداى حقوق الهى را مهمّ بشمارند و به آن شيفتگى و دلبستگى داشته باشند ، چنان كه در دعايى كه از معصوم ( ع ) رسيده آمده است :
أللّهمّ إنّك سألتنى من نفسى ما لا أملكه إلاّ بك ، فاعطني منها ما يرضيك عنّى يعنى : بار خدايا تو از من چيزى را خواستهاى كه جز به يارى تو نمىتوانم آن را داشته باشم ، پس آنچه از آن تو را خشنود مىگرداند بر من ببخشاى .
سوّم اين كه نداى مرگ را كه آنان را به سوى خود فرا مىخواند ، به گوشهاى خويش برسانند ، مراد اين است كه خواستار شنيدن هر سخنى باشند كه آنها را از مرگ و سختيهاى آن مىترساند ، و اين كار با شركت در مجالس ذكر و درس گرفتن از زاهدان و پارسايان ممكن است ، بديهى است فايدهاى كه از يادآورى مرگ حاصل مىشود اين است كه لذّات غفلتانگيز دنيوى را تيره و مكدّر مىسازد . چنان كه آن حضرت فرموده است : أكثروا ذكر هادم اللذّات يعنى : ويران كننده خوشيها را زياد ياد كنيد .
3 ديگر بيان حال زاهدان و كسانى است كه از دنيا رو گردانيدهاند ، تا آن
[ 166 ]
كسى كه به سوى خدا رو آورده است ، طريقه آنان را بداند ، و به آنها تأسّى جويد ،
از اين رو صفاتى را براى آنان ذكر فرموده است :
اوّل دلهاى آنها گريان است اگر چه خندان باشند ، اين سخن اشاره است به اين كه زاهدان به سبب خشيت و خوفى كه از خدا در دل دارند پيوسته اندوهگين و محزونند ، و با اين حال اگر خندان باشند براى رفق و مدارا كردن با مردم است .
دوم اندوه آنان زياد است هر چند شادمان باشند ، مفهوم آن به مضمون سخن پيش نزديك است .
سوم برخى از آنان بهره فراوان از متاع دنيا دارند ، ليكن در برابر نفس ايستادگى ، و به زيب و زيور آن بىاعتنايى مىكنند ، و از فرمانبردارى آن در كامگيرى از خوشيها و لذّتهاى گذراى دنيا سرباز مىزنند ، اگر چه ديگران به آنچه از دنيا نصيب آنها شده است ، رشك مىبرند .
چهارم نكوهش شنوندگان از اين كه دچار احوال و اوضاعى هستند كه براى آخرت آنها زيانبار است زيرا آنها از ياد مرگ غافل ، و به آروزهاى دروغين و حالات ديگرى كه خطبه تا آخر مشتمل بر آن است ، سرگرم هستند . از نظر نحوى فعلهاى تملكونه ، و تحرمونه ، و يفوتكم حال و محلا منصوبند ، و عبارت قلّة صبركم عطف بر وجوهكم مىباشد ، يعنى تا اين كه آثار ناآرامى و پريشانى در رخسار شما پديدار مىشود ، و عبارت و في قلّة صبركم عمّا زوي منها عنكم يعنى : در كم صبرى شما بر آنچه از دسترس شما به دور است .