فرموده است : الا إنّ لكلّ دم ثائرا . . . تا من هرب .
امام ( ع ) بنى اميّه را از قهر و عذاب خداوند بيم داده است ، و قهر و عذاب خداوند دو واژه كلّى هستند كه صدق تحقّق آنها آشكار است ، زيرا پروردگار متعال خود انتقام گيرنده و خونخواه خون هر بىگناهى است كه خونخواهى ندارد و يا در انتقامگيرى ضعيف و ناتوان است ، و چون خون افرادى مانند افراد خاندان پيامبر ( ص ) و صحابيانى كه خداوند خون آنان را در حمايت خود گرفته ، و تعدّى به آن را ممنوع و حرام كرده ، به منزله حقّ ثابت متعارفى براى خداوند است كه آن را مطالبه خواهد كرد و ضايع نخواهد گذاشت ، و حاكم مطلق در اين باره اوست ، لذا واژه ثائر را كه به معناى انتقام گيرنده است استعاره كرده و فرموده است : او مانند داورى است ، و بايد دانست كه اطلاق واژه حقّ در مورد خداوند متعال بر سبيل مجاز است نه حقيقت ، زيرا از ويژگيهاى حقّ اين است كه اخذ آن موجب انتفاع و ترك آن باعث ضرر و زيان است ، و خداوند متعال از اينها منزّه است ، ليكن چون انتقام خون مظلوم به منزله حقّى براى اوست ، براى بيان چگونگى استيفاى آن ، داورى كه حقّ را به تمامى اخذ كند به او تشبيه شده است ، سپس امام ( ع )
[ 47 ]
براى تهديد و بيم دادن بنى اميّه ، قهر و قدرت خداوند را يادآورى و اوصاف او را بيان مىكند ، كه او از دست يافتن بر هيچ خواستهاى ناتوان نيست ، و هيچ كس از زير پنجه عدالت او نمىتواند بگريزد ، و به دنبال آن در حالى كه بنى اميّه را مخاطب قرار داده به خداوند سوگند ياد مىكند كه دنيا و حكمرانى در آن را در دست دشمنان خود خواهيد ديد ، و صدق اين گفتار به سبب انتقال حكومت از بنىاميّه به بنى عبّاس آشكار است . پس از اين درباره لزوم بيدارى فكر در جهت به دست آوردن سعادتهاى باقى و خير جاويد و پذيرش موعظه و اندرز آغاز سخن مىكند و مىفرمايد بيناترين چشمها آن است كه نظر در خير و نيكى دوخته باشد ،
و شنواترين گوشها آن است كه اندرز را فرا گيرد و بپذيرد ، و مراد از نگاه چشم ( طرف بصر ) نگاه عقل است ، و سمع نيز به طريق استعاره آمده است ، يا اين كه منظور همان حسّ بينايى و شنوايى است ، به اين معنا كه بهترين ديدنيهاى چشم و شنيدنيهاى گوش آن است كه به بيننده و شنونده فايده مطلوب را برساند ، و اينها همان كمالات نفسانى است كه از طريق علوم و اخلاق به دست مىآيد . و پس از تمهيد اين مقدّمه مردم را مخاطب قرار داده و به آنها گوشزد مىفرمايد كه گفتار او را بپذيرند ، و چراغ دل را به انوار هدايت او روشن سازند و براى خود واژه مصباح ( چراغ ) را استعاره فرموده و با ذكر شعله و استصباح ( نور از چراغ گرفتن ) آن را ترشيح داده است ، و نيز واژه عين ( چشمه ) را بر سبيل استعاره آورده است ، و صفو ( ناب ) ، ترويق ( زلال كردن ) و متح ( دلو آب را از چاه كشيدن ) در ترشيح آن آمده است . و وجه استعاره نخست اين است كه آن حضرت مانند چراغ ، كه تاريكيها را مىزدايد و مردم را رهنمون مىشود ، راهنما و پيشواى خلق است ، و جهت استعاره دوّم اين است كه مايههاى زندگى جاويد در پرتو وجود او به دست مىآيد ، همچنان كه آب چشمه سارها مايه زندگى مردم در اين دنياست ، و ذكر صاف و پاكيزه بودن آن از تيرگيها ، اشاره به مراتب رسوخ آن حضرت در علم است ،
و اين كه هيچ گونه غبار شبههاى نمىتواند زلال يقين او را مكدّر و آلوده سازد ،
[ 48 ]
امام ( ع ) در اين گفتار به مردم دستور مىدهد كه از او كسب هدايت كنند و علم و اخلاق از وى فرا گيرند ، و پس از اين به سخنان خود ادامه داده آنان را از جهالت و نادانى و دل خوش داشتن و تكيه كردن بدان نهى مىفرمايد ، و از پيروى هوسهاى باطلى كه انسان را از دايره حقّ و صلاح و فضيلتهاى اخلاقى بيرون مىبرد ، و به سوى باطل و خويهاى زشت و ناپسند مىكشاند بر حذر مىدارد .