فرموده است : الحمد للّه . . . تا حقوقه .
امام ( ع ) خداوند را به مناسبت دو امر سپاس گزارده است ، يكى انتشار فضل و احسان او در ميان آفريدگان و ديگر اين كه دست جود و بخشش خود را براى آنها گشوده است ، بديهى است مراد از يد « دست » نعمت خداوند است كه بر سبيل مجاز و اطلاق اسم سبب بر مسبّب استعمال شده ، و روشن است كه « جود » منشأ نعمتهاى الهى است ، و استعمال دو واژه نشر و بسط اگر چه در اجسام بر سبيل حقيقت است ، لكن در غير اجسام از استعارههاى رايجى است كه به حقيقت نزديكند ، سپس امام ( ع ) سپاس و ستايش خود را بر همه آنچه از پروردگار صادر مىشود ، اعمّ از آسودگى و سختى ، تعميم و گسترش داده است زيرا شدايدى كه متوجّه انسان مىشود نيز از نعمتهاى پروردگار است ، و چنانچه آدمى با بردبارى و شكيبايى با آنها برخورد كند ، موجب ثواب زياد و پاداش بسيار براى او خواهد بود ، چنان كه خداوند متعال فرموده است : « وَ بَشِّرِ الصَّابِرِيْنَ [ 1 ] » و پيداست آنچه سبب جلب نعمت مىشود نيز نعمت است .
امام ( ع ) پس از آن كه خداوند را بر نعمتهايى كه ارزانى فرموده ستوده است ،
از او درخواست مىكند كه وى را براى اداى حقوق واجب او يارى فرمايد ، و اين كه واژه « صادع » را براى پيامبر گرامى ( ص ) به طريق استعاره آورده بدين مناسبت است كه رسول اكرم ( ص ) به فرمان الهى كيان شرك را شكست و دلهاى مشركان را شكافت و كفر و نادانى را از درون دلهاى آنها بيرون آورد ، و سخن از خداوند گفت و ياد او را در دلهاى آنها جاى داد ، و پس از آن كه رسالت خود را با درستى و امانت به پايان برد ، خداوند روح او را گرفت و به سوى خويش
[ 1 ] سوره بقره ( 2 ) آيه 155 يعنى : و مژده ده شكيبايان را .
[ 11 ]
فرا خواند و به مقام قدس خود رهنمون شد ، و او را در منازل رفيع فرشتگان پاك خود جاى داد ، واژههاى صادعا و ناطقا و أمينا و رشيدا همه از نظر نحوى حالند ، و منظور از پرچم حقّى كه پيامبر خدا ( ص ) پس از خود به جاى گذاشته ، كتاب خدا و سنّت اوست ، و بيان آن حضرت در پيشى گرفتن و تخلّف جستن از آن ، اشاره است به دو طرف افراط و تفريط و خروج از حدّ مطلوب استقامت و ثبات ، به اين معنا كه هر كس در زير اين پرچم قرار گيرد و ملازمت آن را اختيار كند ، درست در حدّ فضيلت جا گرفته است ، و كسى كه فراتر رود ، زياده روى و افراط كرده ،
و در طلب دين راه تجاوز و غلوّ سپرده و از دين بيرون رفته است ، همان گونه كه خوارج كردند . و آن كس كه تخلّف ورزد و پيروى نكند جانب تفريط را اختيار كرده و كوتاهى ورزيده ، و در مسير گمراهى و سرگردانى نابود شده است .
واژه رايت استعاره است ، و وجه مشابهت اين است كه همان گونه كه پرچم براى پيروان آن نشانه و راهنماست ، كتاب و سنّت نيز براى رهروان راه خدا مقصد حركت ، و وسيله هدايت است ، و منظور از « دليل » يا راهنماى اين رايت ، خود آن حضرت است كه بطور استعاره بيان شده و وجه آن اين است : همان گونه كه امام ، احكام و مسائل پنهان كتاب و سنّت را براى سالكان راه خدا بيان مىكند ،
كسى كه پرچم را به دوش مىكشد نيز آن را براى پيروانش بلند مىكند تا به دنبال او حركت كنند ، سپس اشاره به صفات اين راهنما كرده و فرموده است ، از انديشههاى خود كمتر سخن مىگويد ، و در گفتار و دستورهاى خود درنگ و تأمّل مىكند ، براى مسائل و امور مختلف دير به پا مىخيزد مگر آن گاه كه راى اصلح و حفظ مصلحت اقتضا كند ، و چون به پا خيزد در جهت حفظ جوانب امر ، و غنيمت شمردن فرصت شتاب مىكند ، سپس امام ( ع ) مرگ او را يادآورى مىكند ، و جمله « ألنتم له رقابكم » ، به معناى اين است : در آن هنگام كه به فرمان او گردن نهاده باشيد ، و عبارت « و أشرتم إليه بالأصابع » اشاره به شهرت او در ميان مردم و احترام و تعظيم آنان از اوست ، و با ذكر اين كلمات بيان مىفرمايد ، كه پس از آن كه
[ 12 ]
اسلام به وجود او كمال يابد از دنيا مىرود ، و با آوردن جمله « فلبثتم بعده ما شاء اللّه » اعلام مىكند كه مدّتى مردم از امام و پيشوايى كه آنان را گرد هم آورد محروم مىشوند ، و اين اشاره است به دوران حكومت بنى اميّه و با عبارت « حتّى يطلع اللّه لكم . . . تا نشركم [ 2 ] » توضيح مىفرمايد كه پس از اين مدّت ناگزير شخصى پديدار خواهد شد كه آنان را مجتمع سازد ، و « طلوع » به معناى ظهور پس از اختفا و عهدهدارى رهبرى است گفته شده كه منظور آن حضرت ، امام منتظر ( ع ) است ، و نيز آمده كه مراد نخستين خليفه از فرزندان عبّاس پس از سپرى شدن دولت بنى اميّه است .