ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است بكميل ابن زياد نخعى ( كه شرح حالش از اين پيش مرقوم افتاد ) كميل گفت امير المؤمنين عليه السّلام وقتى دست مرا گرفت و بوادى پشت كوفه و از آنجايم بصحرا برد همينكه وارد صحرا شد ( ديدم آن درياى تيّار علم و دانش متموّح شده و همچون اشخاص ستم رسيده ) آهى سوزان از سينه تنگ بركشيد و فرمود :
كميلا اين دلها ظرفهاى دانشاند و نگهدارندهترين دل بهترين آن دلها است ، كميلا آنچه برايت ميگويم ( نيك بشنو و درست در خزينه خاطرت بسپار ) همانا مردمى كه در جهانند سه دستهاند : نخست عالمى است ربّانى ( كه دل از دست هواجس نفسانى رهانده ، و شاهباز بلند پرواز روحش به نيروى عشق خداى با عرشيان بپرواز است ) دوم دانشجوئى است كه در جستجوى راه رستگارى است ( و همى خواهد زنگار شبهات و اوهام را از آينه درون بزدايد و سالكان طريق حق پرستى را همراه گردد ) سوّمين دسته آناناند كه
[ 1084 ]
همچون مگسان ضعيف و ناتوان و بدنبال هر صدائى و با هر بادى رواناند ، اينان كه نه از نور دانشى روسى جسته و نه بپايه استوارى پناهنده گرديدهاند ( كوركورانه هر دعوت باطلى را اجابت ميكنند و بدنبال هر صدائى براه ميافتند ، فرياد از اينان كه فساد جهان را بنياناند ) كميلا دانش بهتر از دارائى است زيرا دانش نگهدارنده تو است ، در صورتيكه مال را تو بايد نگهدارى كنى ، بذل و بخشش مال را كم ميگرداند ،
و حال آنكه دانش با بخشش فراوانتر ميگردد و آنكه با مال و ثروت پرورش يافته است با نابودى آن نابود است ( لكن دانش در دنيا و آخرت با انسان باقى است ) اى پسر زياد شناسائى و تحصيل علم و دانش ( ركنى از اركان ) دين است و بدار دين با دانش ميچرخد ( عمل جاهل باطل و بدون نور افكن دانش نميتوان راه خداپرستى را پيمود ) بشر در دوران زندگانيش راه فرمان بردارى از خداى را با علم ميپيمايد ، و پس از مرگش به نيروى دانش نام نيك از خويش بيادگار ميگذارد ، هميشه حكومت بدست علم است و مال محكوم و مغلوب و در شرف فنا است .
كميلا گرد آورندگان مال در عين زندگى مردهاند ( و هيچ اثرى بر وجودشان مترتّب نيست ) لكن دانشمندان تا دنيا دنيا است زندهاند ( و بشر از آثار وجوديشان استفاده مينمايد ) پيكرهايشان خاك و ناپيدا و لكن عكسهايشان در دلها پاى برجا است ، آنگاه حضرت دست بر سينه مبارك زده فرمودند كميل متوجّه باش ، درون سينه من دانش فراوانى انباشته شده است ( از علوم و معارف الهيّه كه بشر معاصر من توانائى شنيدن و فرا گرفتن آن را ندارد
يا ربّ جوهر علم لو ابوح به
لقيل لى أنت ممّن يعبد الوثنا
چه خوش بود اگر كسانى پيدا ميكردم كه تاب تحمّل آن را ميداشتند ( و اندكى از اين بار گران دانش را بر دوششان ميگذاشتم ) آرى چنين كسانى را مييابم لكن بر وى ايمن نيستم زيرا كه او دين و دانش را براى پيشرفت دنيايش خواهان است و نعمتها و حجّتهاى خدا را عليه بندگان و دوستان خدا بكار ميبرد