ترجمة
( مالكا ، كنون هنگام آن رسيده كه سخنى چند درباره سربازان اقتصاد ، يعنى بازرگانان و پيشهوران با تو در ميان نهم ، فلذا ميگويم ) : درباره بازرگانان و ارباب صنايع ( از من ) اين پند بپذير ، و درباره آنكه در شهر ( و بازار حجره گرفته و ) نشسته ، و يا آنكس كه با مال و ثروت خويش ( براى سودا كردن و بسود رسيدن و سود رساندن شب و روز ، دور از خانه و فرزند در صحرا و دريا ) همى در رفت و آمد است ، و آنكس كه ) بكدّ يمين ، و عرق جبين براى رفع نيازمنديهاى كشور ) پيكرش را بكار افكنده است ، سفارش كن ( مأمورينت درباره همه آنها ) نيكو رفتار كنند ، چرا كه ايناناند ريشههاى منافع كه از راههاى سخت و دور دست از دشت و دريا و بيابان صاف و كهسار كشورت و از جاهائيكه مردم در آن گرد نيامده ، و جرئت رفتن بدانجا را ندارند ، آنها سودها از آنجا بدست آورنده ( و وسائل آسايش مردم كشور را فراهم سازنده ) ميباشند ، هم اينان مردمان مسالمت جويند ، كه بيم ( فتنه و ) سختى در آنها نرود ، و صلح و
[ 944 ]
آشتئى هستند كه ترس ايجاد انقلاب و شورشى از سوى آنان نيست ( كاخ اقتصاد كشور از اينان پاى برجاى ، و طاق فقر و بدبختى مملكت از اينان نگون است ) بنابراين چه در شهر و مركز ، و چه در حول و حوش كشورت بامور آنها رسيدگى كن ( و برفع مشكلاتشان بگوش ) و با تمام اين اوصاف بدان كه در همين طبقه مردمانى بىاندازه سختگير ، با بخلى زشت و قبيح ، براى بردن سودها ( ى سرشارتر ) و در فروختنيها نرخ بدلخواه معيّن كردن ميباشند ، و كار اين بازرگانان بخيل و محتكر باعث زيان عمومى و عيب فرمان روايان است ( اين نكته ميرساند كه فرماندار نه تنها در تمشيت امور شهر ناتوان است ، بلكه تا آن اندازه دون طبع و خوار و بيوجود است ، كه از عهده كار محتكرين خدا ناشناس نميتواند بدر آيد ، اى پسر حارث ) بموجب اين فرمان از احتكار جلوگيرى كن ، زيرا رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله ، از آن جلوگيرى كرد ، و بدانكه كار داد و ستد بايستى آسان و روى موازين عدل و انصاف انجام شود ، و بخريدار و فروشنده اجحاف وارد نگردد ، و هر كه از اين فرمان سپر پيچيد ، و پس از نهى تو باحتكار گرائيد ، او را كيفر ده ، چنان كيفرى كه او را رسوا كننده ( و غير او را عبرت دهنده ) باشد ، لكن در كيفر نيز اندازه نگهدار و باسراف مگراى