ترجمة
( اى اهل كوفه حالات مردم را ) من نگه كردم ، و از جهانيان هيچكس را نيافتم كه بر سر چيزى از چيزها ى جهان ) بگردنكشى گرايد جز از جهة و سببى كه در بردارنده اشتباهات نادانان بود ، يا حجتى كه بانديشه بيخردان چسبنده ، وقتى كه من اغلب وقايع ناهنجار را بررسى كردم ، ديدم علت صحيحى نداشته ، و بيشتر از روى تعصب بىمأخذى بوده ، كه نادانان آن را درست ميپنداشتهاند جز شما ، اين شمائيد كه براى امرى بگردنكشى و تعصّب برخاستهايد ، كه سبب و جهتش معلوم نيست ( بدون جهة بر يكديگر كبر و نخوت ميفروشيد ، نادان آن را در نمييايد ، و دانا از آن بيزار است ) امّا شيطان كه بر آدم بكبر ، و كردنكشى برخاست براى سرشت ( آتشين ) وى بود كه آدم را در آفرينش نكوهيده ، و گفت : من از آتشم و تو از گل ، امّا توانگران از اهل عيش و كيف ، و لذات امتها از جهة فراوانى نعمتها ( و اموال و فرزندان بسيار ) بكبر و گردنكشى برخاستند و ( بطوريكه قرآن سوره 34 آيه 34 حاكى است ) گفتند : نَحنُ أَكثَرُ أَموالاً وَ أَولادًا ، وَّ ما نَحنُ بِمُعَذِّبينَ ما را دارائى و فرزندان فراوانتر است ، و معذّب نخواهيم بود ( و حال آنكه ادّعاى شيطان و اغنياء هر دو پوچ است ، و هيچكدام موجب كفر و كردنكشى نيست ) و اگر شما از كبر و گردنكشى ناگزيريد ، بايد آن كبر براى خصال پاكيزه ، و كارهاى پسنديده ، و امور نيكى باشد كه بزرگان ، و دلاوران از خانوادههاى عرب ، و روساى قبائل با آنها بر ديگران برترى ميجويند ، بواسطه اخلاق مرغوب ، و خردهاى بزرگ ، و مراتب اوصاف عاليه ، و نشانهاى نيك و دلپسند ، بنابراين شما نيز تعصّب نمائيد ، بخصال نيك از قبيل نگهدارى حقّ همسايهها وفاى بعهد و پيمان ، فرمانبرى نيكان ، نافرمانى گردنكشان ، فرا گرفتن احسان ، دست از ستمكارى كشيدن ، خونريزى را بزرگ شمردن ، با مردم بانصاف رفتن ، خشم را فرو خوردن ، و از تبهكارى در زمين دورى گزيدن ، ( زيرا اينها است چيزهائيكه شخص را از سايرين بركشيده ، و لا اقلّ با آنها ميتوان بر ديگرى تفاخر جست ) .
[ 713 ]