ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است :
هنگاميكه خوارج خروج كردند ، حضرت يكى از ياران ( عبد اللّه ابن قعين ) را فرستاد ، تا از حال گروهى ( خريّت ابن راشد پيشواى بنى ناجيه و پيروانش ) كه از كوفه بيرون آمده خيال الحاق بخوارج را داشتند ، و از آن حضرت هم مىترسيدند ، خبر آوردند ، همينكه رفته ( خبر گرفته ) و برگشت ، حضرت پرسيد آيا آنان ايمن ايستادهاند ، يا اينكه ترسيده و كوچيدهاند ، آنمرد عرض كرد يا امير المؤمنين ( با ترس ) كوچيدهاند ،
حضرت عليه السّلام فرمود :
ايشان از رحمت خدا دور باشند ، همانطوريكه قوم ثمود ( در اثر عقر ناقه صالح از رحمت خدا ) دور گشتند آگاه باش هنگاميكه نيزههاى پيچان بسوى ايشان دراز گردد ( و سنانهاى آنها سينهشان را درانده
[ 499 ]
و سر از پشتشان بدر آورد ) و تيغها بر مغزشان فرود آيد ( و فرقشان را تا گلوگاه چاك زند ) آنوقت از ؟ خويش پشيمان شوند ( لكن پشيمانى ديگر سودى ندارد ) امروز ( دنيا ) شيطان آنان را در سرزمينى بى آب و گياه فرود آورده ، و گمراهى آنان را خواستار است ، لكن فردا ( ى قيامت ) خودش هم از آنان بيزارى و دورى ميجويد ، پس ( براى ورود اينان در آتش ) همين بس كه از جادّه هدايت خارج و در درّه كورى و گمراهى پرتاب ، و پشت بحقّ كرده ، و در بيابان سركشى سرگردانند ( و داستان كشته شدن خريّت ابن راشد با پيروانش در كنار درياى فارس بدست معقل ابن قيس و اسير شدن پانصد نفر از آنان و خريدارى كردن مصقلة ابن هبيرة الشّيبانى أسرا را بموعد معيّن و نقض عهد او با حضرت و فرارش بسوى معاويه در شرح خطبه 44 گذشت ) .