ترجمة
( اى مالك ) فرمانگذاران را نزديكان و خويشانى است كه خوى گردنكشى و خودسرى در آنها ريشه دوانده ، و بكم انصافى در داد و ستدها دستى دراز دارند ( اينان با اينكه نوكر و خدمتگذاراند كبر و نخوتشان بمراتب از پادشاه بيشتر است ) پس تو با قطع اسباب اين خوها ( ى نابهنجار ) ريشه آنها را بكن ( هيچ ميدانى بساط كبر و نخوت آنان چسان نور ديده شده ) و ريشه شرّشان از بيخ برميافتد ؟ با اينكه ) هيچگاه بهيچيك از پيرامون گردان ، و خويشاوندانت قطعه زمينى واگذار نكنى ( و دهى را به تيولشان ندهى ) زنهار اى مالك نكند كه كسى از آنان بگرفتن كشت زار و مزرعه طمع در تو افكند ، و آنگاه باعث زيان و آزار آن كسى شوند كه در كار مشترك ، و يا در سيراب كردن زمين با آنها همسايه است ، و آنها بخواهند سختى كار شركت را بدوش آن همسايگان بگذارند كه در اينصورت سود سرشار و گواراى آن براى آنان و نكوهش و زشتيش در دنيا و آخرت بر تو است ( و تو نبايد در راه حق خويش و بيگانه بشناسى ، و بين پسر خود ، با آن سياه آفريقائى تفاوتى قائل شوى ) دور و نزديك هر كه با اجراى حق موافق است حق را درباره وى مجرا دار ( گو اينكه حق سنگين است ، و در اجراى آن اندامى آهنين و استخوانى پولادين لازم است ) پس تو در كار اجراى حق شكيبا و ( پايدار و از خدا ) پاداش خواه باش ، نزديكان را بگذار تا ( هر چه ميخواهند بگويند ، و هر قدر ميخواهند برنجند و ) از حقّ هر چه ميخواهد بآنها برسد ، برسد ، تو پايان كار را بنگر كه با همه گرانى و سنگينى تا چه اندازه فرخنده و پسنديده است .
و اگر ( گاهى چنان افتد كه ) رعيّت از بدگمانى تو را ستمگر پندارد ، تو براى رفع گمانهاى
[ 954 ]
بدشان ( بيدرنگ ) صلاى عام در ده ، و بدان واسطه با پوزش و دليلت آن بدگمانيها را از خويش بگردان ، زيرا كه تو در اينكار ( ستور ) نفست را برياضت بسته ، برعيّت مهربانى كرده ، و بواسطه اين ذكر علّت و آوردن عذرى بپايدارى حقّى كه تو آن را خواهانى رسيده ( همين كه توده ملّت ديد تو تا آن اندازه فروتن و متواضعى كه بصرف اندك توهّمى حاضرى در مقام رفع سوء تفاهم بر آمده بىگناهيت را اثبات كنى عذرت نيز موجّه است ، آن وقت است كه رعيّت حساب كار خود را كرده راه حقّ را خواهد پيمود ) .