ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است ( در هنگام بيعت ) ( عثمان كه كشته شد ) مردم براى بيعت كردن با من چنان خود را بيكديگر ميكوفتند كه تو گوئى شتران بى مهار و زانو بندى را مانند كه ساربانهايشان آنها را بسوى آبگاه سر دادهاند ، بطوريكه خيال كردم شايد آنها قصد كشتن مرا دارند ، يا اينكه نزد من بعضى كشنده بعضى ديگراند ( با اين ازدحام عجيب و بى سابقه دست مرا گشوده ، و با من بيعت كردند ، بعضى از آنها همچون طلحه و زبير هنوز بند پيمان را نبسته گسسته و جنگ جمل را سر پا كردند ) و من ظاهر و باطن و پشت و روى اينكار را باندازه خوب بر آورد كردم كه چشمم از خواب باز ماند ، آنگاه ديدم ( سر دو راهى قرار گرفتهام كه هيچ ) چاره ندارم ، يا بايد با پيمان شكنان بجنگم ، يا بايد آنچه محمّد صلّى اللّه عليه و آله آورده است منكر شوم ( زيرا كه پيكار با ياغيان در صورت توانائى و قدرت بر امام زمان واجب و ترك آن در حكم انكار واجبات دينى است ) پس درمان ( دواى ) جنگ را بر خويش آسانتر از درمان عذاب الهى و مرگهاى اينجهان را خوارتر از مرگهاى آن جهانى بر خويش گرفتم ( و مردانه عرصه جنگ را بر ياغيان تنگ كرده سركشانرا سر از پيكر بر گرفتم ) .