ترجمة
از وصاياى آنحضرت عليه السّلام است كه آن را براى كسى نوشت كه مباشر گرد آوردن صدقات بود سيّد رضى رحمة اللّه عليه فرمايد :
ما اينجا كمى از آن وصيّت را ياد آور ميشويم ، تا دانسته شود كه آن حضرت تا چه اندازه ستون حق را بپاى ميداشت ، و در كوچك و بزرگ و نهان و آشكارا مورد احكام براه عدل و داد گسترى روان بود .
( اى كسيكه از جانب من بگرد آوردن زكوة گمارده شدهاى ، هماره در اينكار با مردم ) براه تقوا و ترس از خداوند يگانه بىانباز و شريك روان باش ، نكند كه مسلمانى را از خويش برنجانى و بترسانى ، نكند كه بر او بطورى بگذرى كه او را ناخوش افتد ، بيش از حقّ خداى را در مال از وى بگير ( و ؟ ؟
و تعارف از مردم مستان ) در آن هنگام كه بر قبيله ( از قبائل عرب كه مأمور تسويه حساب آنان هستى ) ميرسى ، بدون اينكه بخانههايشان در آئى بآبگاهشان فرود آى ( زيرا كه ممكن است در خانههاى آنان زنانى باشند كه ديدارشان و شنيدن صوتشان خوش نباشد ، يا اينكه نخواهند تو بر امور پنهانيشان و مأكل و مشربشان آگاهى پيدا كنى ، تا فقير شرمنده شود ، و غنى را مكروه افتد ) آنگاه با آرامش و وقار
[ 787 ]
بسوى آنان روان شو ، و در ميانشان برپاى ايستاده و ( با خوشروئى و محبّت تمام ) بگوى بندگان خداى ولىّ خدا ، و خليفه و جانشين ( رسول ) او مرا براى گرفتن حقّ خدا از اموال شما فرستاده است چنانچه در دارائى شما براى خداى حقّى است آن را ( بوسيله من ) بسوى وليّش بفرستيد ، پس اگر گوينده از آنان گفت ( مال خدا در نزد من ) نيست بسويش باز مگرد ( و بر او سخت مگير ) و اگر آرى گوئى گفت بلى هست ، آنگاه بدون اينكه او را بترسانى ، و ببدى وعدهاش داده ستمش كرده ، و يا سخت گيرى كنى با او روان شو ، و هر چه از زر و سيمت كه ميدهد بگير ، و اگر او را گاو و گوسفند و شترى بود ، جز باذن او داخل آنها مشو ، چرا كه بيشتر آنها از آن اويند ، و اگر هم ( ضرورت ايجاب كرد كه ) داخل آنها شوى دخول تو نبايد همچون داخل شدن اشخاص غالب و ستمكار باشد ( بلكه بايد از روى مهربانى و رأفت و باذن صاحبان آنها باشد ) تو نبايد چارپائى را رم بدهى ، و آنها را بفرياد بيندازى و بترسانى ، و صاحبشان را بحالشان بدحال و پريشان سازى ( كه اگر چنين كنى در دنيا و آخرت از كيفر من و خداى مأمون نخواهى بود ) آنگاه مال را بدو قسمت تقسيم كن ، و او را در اختيار كردن هر يك از آنها مخيّر ساز ، و هر كدام را كه او براى خود برگزيد ، تو نبايد متعرّض او شوى ( كه چرا بهتر را براى خود گزيده است ) سپس دوباره باقى را دو نصف كن ، و باز اختيار را با وى گذار ، و البتّه در آنچه كه او براى خويش ميگزيند ،
با وى در مياويز ( تا هر كدام را كه خود خواهد برگيرد ) خلاصه پيوسته اين دستور را مكرّر كن تا اينكه باندازه كه براى اداء حقّ خداى در مالش وافى باشد باقى ماند آن وقت ديگر حقّ خداى را از وى بستان و اگر ( پس از انجام كار ) از تو ابطال آن تقسيم را خواهان شد تقسيم را باطل كرده ، و آن دو مال را بهم مخلوط كن ، و دوباره مانند كاريكه در نخستين بار بجاى آوردى ( و عمل را مكرّر ميكردى باز مكرّر كن ) تا حقّ خداى را كه در مال او است باز ستانى ( و لكن چون مال خمس بايد بدون عيب و نقص باشد در اينها كه ميگيرى نيكو دقّت كن تا ) شتر سالدار و پير ، و مريض ، و لاغر ، و معيوب ، و پى شكسته نستانى ، و بر آنها امين مگردان جز كسيرا كه بدينش اعتماد كامل داشته ، در حاليكه او بمال مسلمانان رئوف و مهربان باشد تا آن مال را بولىّ و صاحب اختيار مسلمين برساند ، و آن ولىّ ميان آنان تقسيم نمايد ، و آن كس را كه بر آن مواشى موكّل ميسازى بايستى مردى نيكخواه ، مهربان ، درستكار ، و نگهدارنده باشد ، نه آنكه
[ 788 ]
سختى دهنده ، ستم كننده ، خسته كننده ، زحمت رساننده باشد ، ( كه آن چارپايان را در اثر ضرب و ستم و تند راندن از زمين ببرد ) آنگاه آنچه را كه پيشت گرد آمده نزد ما بفرست ، تا بجاهائيكه خدا دستور فرموده است مصرف كنيم ، و وقتى كه ؟ امين تو آنها را گرفت ( تا بسوى منشان آرد ) با وى سفارش كن كه ميان ماده شتر و بچّهاش فاصله نشود ، و شيرش را چندان ندوشد ، كه بچّهاش را ( از گرسنگى ) زيان رساند ، و بهنگام سوارى برنجش نيفكند ، و ميان شتران سوارى ، و غير سوارى تعادلى قائل شود ( گاهى بر اينها و گاهى بر آنها سوار گردد ، تا همگان راحت و آسوده باشند ) با شتران خسته برفاه و آسانى رفتار كند ، جرب دار ، و لنگ ، و مانده را انتظار كشد تا برسد ، و آنها را از راههائى عبور دهد ، كه بآبگيرها بگذرند ، ( تا اگر زبان بستهها تشنه بودند آب بياشامند ) و نبايد آنها را از مرغزارها براهى كه بىآب و گياه است بكشاند ، بلكه بايد گاهى در ميان مرغزار ، و چشمهسار چند ساعتشان مهلت گذارد ( تا بچرند و آب خورند ) و باذن خدايتعالى آنها را بحالى بما برساند كه همگى فربه و پاك و پاكيزه از عيب بدون كشيدن رنجى و ديدن اندوهى باشند ، تا آنها را بدستور خداوند بزرگ ، و روش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقسيم كنيم ، زيرا كه اينكار بخواست خدايتعالى اجر ترا بزرگتر كننده ، و هدايتت را نزديك سازندهتر است ( شما اى كسانيكه اين سطور را از زير نظر ميگذرانيد نيكو دقّت كنيد و بنگريد على عليه السّلام درباره مردمى كه بايد ماليات شرعى را بپردازند ، تا چه اندازه تسهيلات قائل شده ، و حتّى درباره چارپايان ، تا چه پايه رفق و مهربانى را مراعات فرموده است اين سخنان را بخوانيد ، و اينقدر براى گرفتن ماليات مردم را تحت فشارهاى مستقيم و غير مستقيم نگذاريد ، و كشوردارى را از آن فرمان رواى مطلق بياموزيد ) .