ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است و آنرا هنگامى ايراد فرموده كه نعمان ابن بشير با دو هزار سوار از جانب معاويه بر عراق تاختن برده چون نزديك عين التّمر رسيد مالك ابن كعب كه عامل حضرت و از صد نفر بيشتر با خويش همراه نداشت قضيّه را بحضرت اطّلاع دادند و طلبيد حضرت عليه السّلام هر چند مردم را بيارى مالك دعوت كرد كسى اجابت ننمود لذا فرمود :
من مبتلا شدم بكسيكه نه امرم را اطاعت ميكند و نه دعوتم را اجابت مينمايد ( دچار شما مردم كوفه شدهام كه در هيچكار با من يارى و همراهى نميكنيد ) اى بى پدرها شما در يارى كردن پروردگارتان منتظر چه هستيد شما نه داراى دينى هستيد كه ( بواسطه هم كيشى ) گردهم جمع شويد ( و از كشور اسلامى دفاع كنيد ) و نه داراى تعصّب و غيرتى ميباشيد ( كه بر دشمن خود بتازيد اى اهل كوفه ) تا چند من بپاى خاسته و در شما فرياد يارى بر كشيده نداى وا غوثاه و وامدداه بلند كنم و شما فرياد مرا نشنيده گرفته و امر مرا اطاعت نكنيد تا اينكه پرده از ( روى ) كارها ( ى زشت ) بر افتاده و عواقب بد نمودار گردد ( دشمن بخون و مال شما دست يا زد ) شما مردم بى دين و حميّتى هستيد كه به پشتيبانى شما نه خونى را ميتوان دريافت كرد و نه با شما به مقصودى ميتوان رسيد ( هر وقت ) شما را بيارى برادرانتان خواندم صداهاى ناهموارى شبيه بصداى شترى كه نافش درد ميكند از خود بيرون داديد در كار جنگ با دشمن سنگينى كرديد مانند سنگينى كردن شتريكه پشتش از زحمت بار زخم شده ( و ديگر قادر ببار كشى نيست ) اگر هم كسانى از شما ( از روى اجبار ) بيارى من بر خواستند سپاهى بودند كم لرزان سست چنانكه تو گونى ( عنفا ) بسوى مرگ رانده شده و آن را بچشم مشاهده مينمايند .
سيّد رضى عليه الرّحمة گويد در فرمايش حضرت لفظ متذائب بمعنى مضطرب است و عرب گويد تذائبت الرّيح هبوبها يعنى با وى لرزان وزيدن گرفت و اينكه گرگ را ذئب ناميدهاند براى آنست كه در رفتارش متذائب و لرزان است .
[ 121 ]