ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( كه در آن اصحاب را براى مسامحه كردنشان در امر جنگ نكوهش ميفرمايد ) اى مردميكه بدنهايشان گرد هم جمع ليكن انديشها و آرزوهايشان پراكنده و از هم دور است سخنان ( پر لاف و گزاف ) شما سنگهاى سخت را نرم ميكند ( و دلهاى دشمنان را بهراس ميافكند ) ليكن كردارتان بد خواهان را در شما بطمع ميافكند ( تا آنجا كه هر روز بگوشه از كشورتان تاخته اموالتان را تاراج ميكنند ) در جلساتيكه تشكيل ميدهيد ( خيلى اظهار جلادت كرده ) ميگوئيد چنين و چنان ميكنيم امّا همينكه جنگ ميآيد ( و چهره مرگ نمودار ميگردد ) ميگوئيد حيدى حياد الفرار الفرار يا آنكه ميگوئيد اى جنگ دست از ما بردار هر كس شما را ( بيارى خويش ) خواند دعوتش عزيز و ارجمند نشد ( كسى پاسخش را نداد ) و هر دلى كه رنج شما را بر خود هموار كرد روى خوشى و آسايش نديد ( هر وقت جنگى پيش ميآيد هنرتان اين است كه ) عذرهاى باطل و بهانههاى بيجا كه باعث گمراهيها است ميتراشيد همچون شخص بدهكاريكه بستانكار خويش را سر گردان ساخته است ( و بدروغ امروز و فردا ميكند شما هم كار جنگ را بمماطله بر گذار مينمائيد ) شخص عاجز و ترسو ( مانند شما ) نميتواند دست ستم را از سر خويش ( يا ديگرى )
[ 104 ]
بر تابد حق را بايد با كوشش و جديّت دريافت كرد ( نه با اين سستى و كاهلى ) شما كه از خانه خودتان دفاع نكنيد و به پشتيبانى چون من امامى بر نخيزيد بعدا از كدام خانه دفاع كرده و با كدام امامى بجهاد ميرويد بخدا سوگند كسى فريب خورد كه شما او را فريفتيد و هدف خدنگهاى زيان و خسران شد كسى كه ( دل در گفتار پوچ شما بست و ) خواست بوسيله شما بجائى برسد آنكه شما را مانند تيرى ( بطرف دشمن ) افكند البتّه دشمن را هدف تير سر شكسته قرار داده ( همانطوريكه از تير بى سوفار كارى ساخته نيست يارى شما هم اثرى ندارد ) بخدا سوگند صبح كردم در حاليكه نه گفتارتان را باور داشته و نه در ياريتان طمع بسته و نه دشمن را بمساعدت شما ميتوانم بيم داد ( ايمردميكه درد دين نداريد ) شما را چه ميشود داروى دردتان چيست علاجتان بكدام است ( آخر ) اينقوم دشمن نيز مردانى مانند شما ميباشند ( شما چرا در مردانگى مانند آنها نيستيد ) آيا قول ميدهيد از روى بى اعتقادى ، غفلت ميورزيد از راه بى تقوائى ، طمع ميبنديد در غير حق ، ( مادام كه گفتار و كردار شما از روى تقوى و طبق دستورات حق نيست بيخود طمع در حقّ و رستگارى بستهايد )